www.flickr.com

گوسفنده دير رسید

یکشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۱

چقدر این قشنگه :
«سوار در حالي كه غم در صورتش موج ميزنه پياده ميشه، دستش رو روي پيشوني پسر ميذاره وميگه:« علي اكبر!».
پسر لبخنده تلخي ميزنه وميگه: علي اكبر كدومه عباس!....اسماعيلم، گوسفنده دير رسید.....
سر پسر به گوشه اي ميغلته با چشمهاي باز....... »

کل قصه رو تو وبلاگ مرد بی لب بخونید .


منتشر شده در وبلاگ قدیمی، 27 مرداد 1381
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.