www.flickr.com

باز هم تئاتر

شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۴

۱- ديروز با هپلی رفتيم تئاتر يک زن، يک مرد. خيلی خوش گذشت. البته منظورم چند ساعتی با هپلی بودن است.  تئاتر هم بد نبود. خوب هم نبود. کارگردان کار  آزيتا حاجيان است و آن را بر اساس نمايشنامه برشت اجرا کرده است: زن نيک ايالت سچوان.

۲- پشه يک يادداشت خيلی خوب درباره سعدی نوشته که تقريبا جوابيه ای است به مطلب سعدی در همشهری جوان. از حرفهای پشه خوشم آمد.

۳- اخيرا تنها چيزی که از همشهری جوان می خوانم صفحه يادداشت هاست. اين شماره به مناسبت تولد يک سالگی صفحه يادداشت،  ويژه است. سيامک رحمانی يک حال حسابی به همه داده است. باحال ترين قسمتش، چيزی است که در مورد خانم نصيری ها نوشته:  اگر فرض كنيد نشرية همشهري جوان بلانسبت مثل ديوانه خانة فيلم ديوانه از قفس پريد باشد، خانم نصيري ها بلا نسبت پرستار راچت ماجراست. آخرش يك روز، ديوار را خراب مي كنيم و فرار...

۴- اين نيمچه مقاله سيبستان در مورد سروش به اين خاطر برايم جالب بود که از خطابه حرف زده است. خيلی وقت است به اين فکر می کنم که مردم چقدر راحت خطابه را با برهان اشتباه می گيرند. مثالی که بعد ۶-۷ سال  هنوز يادم مانده، مقايسه ای بود که دوستی بين حرف های خاتمی و منطق ارسطو می کرد. و بعد می خواست بگويد او استدلال و برهان آورده است. آن وقت ها حوصله بحث فلسفی نداشتم که بگويم خاتمی هم خطابه می کند،‌تنها فرقش اين است که عوام خطابه اش باسواد تر و روشنفکرتر هستند. 

 اين قسمت سيبستان  جالب است:   وعظ (بخوانيد خطابه) کردن سخن گفتن در چارچوب‌های شرع است. این بنیان شیوه گفتار سروش هم هست. یعنی آن قالب اختیارشده محتوای مناسب با خود را نیز خواسته و آورده است. به همین اعتبار است که می توان گفتارهای سروش را خطابی دید تا استدلالی و فلسفی.


منتشر شده در وبلاگ قدیمی، 3 دی 84

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.