www.flickr.com

هگل بدتر است يا کلثوم ننه

یکشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۴

هر چه به اين ماجرای دعوای اخير وبلاگستان فکر می کنم يک چيزی هست که بيشتر از همه جذبم می کند. مسئله ی زبان. چيزی که خودم مدتها و از جنبه های مختلف به آن فکر کرده ام و حتی زمانی عشق فلسفه زبان داشتم. بگذريم.

فکر کنم بايد حرفم را با يک جمله غير منتظره شروع کنم. به نظرم اگر به طرز نوشتن سيبيل طلا يا به قول سيبستان  نوشتن کلثوم ننه ای ايراد می گيريم بايد به هگل هم ايراد بگيريم. يعنی اگر می گوييم کسی حق ندارد اين طور وبلاگ بنويسد مجبوريم بگوييم  هگل هم حق ندارد اين همه سخت فلسفه بنويسد.

برای اين هگل را مثال زدم که خودم مدتها درگير اين مسئله نوشتن فلاسفه بوده ام. اينکه چرا بايد فلاسفه قاره ای اينقدر سخت و مغلق بنويسند. و عمدتا هم اين حرفهايم تحت تاثير عشق فلسفه تحليلی بوده است و ساده نويسی امثال راسل. هنوز هم يک جورهايی اينطور فکر می کنم. اما يک تفاوت بنيادی در فکرم ايجاد شده. اين که من نمی توانم بگويم فلانی حق ندارد اينطوری بنويسد. خوب من می توانم نوشته هايش را نخوانم. می توانم هگل و هايدگر نخوانم اما ضمنا آنها هم وجود دارند. و البته با آگاهی کامل از اينکه حتما يک چيزهايی هست که با نخواندن اين فلسفه ها از دست خواهم داد. اين يک انتخاب است.اما نمی توانم حکم کلی بدهم که هر که سخت می نويسد چرند می گويد و می خواهد اين چرند گويی را پشت زبان پيچيده(يا کلا شکل زبان) مخفی کند. مثل هميشه بايد گفت همه چيز آماری و نسبی است. ممکن است کسی سخت بنويسد و حرفی داشته باشد و يا ساده بنويسد و حرفی نداشته باشد. برعکسش هم ممکن است.

اين حرف ها فقط برای توجه دادن به اين نکته بود که معمولا حکم هايی که می دهيم دامن خيلی چيزها را خواهد گرفت . حتی خودمان را.


منتشر شده در وبلاگ قدیمی، 25 دی 84

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.