www.flickr.com

پیچیدگی احترام به عقاید

چهارشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۶

دوستی داشتم با ظاهری مذهبی. همان که عادت کرده ایم بنا بر آموزش یا چه مبنایی نمی دانم نشانه ی مذهبی بودن بدانیمش: ریش. این گزاره که ظاهری مذهبی داشت، تنها همان معنا را می رساند و نه هیچ چیز دیگری شبیه اینکه ظاهرش مذهبی بود، اما مذهبی نبود. یا نه حتی این معنا که ظاهرش مذهبی بود و مذهبی هم بود.
رفته بودم موسسه ای برای کاری، تصادفا آن دوست تازه آشنا را موقع ورود دیدم. روسری ولنگ و وازی سرم بود و ناخود آگاه دستانم برای مرتب کردن روسری و پوشاندن موهایم رفت. همان وقت به شدت از آن رفتار شرمنده شدم و هنوز هم ناراحت ام برای آن احترام بی جا. نمی دانم اصلا توجه کرد یا نه، من که یادم نمی رود اما یاد گرفته ام ساده انگاری در احترام به دیگران گاهی منجر به بی احترامی بدتری می شود.

5 نظرات:

شاید آن احترام نبود. شاید عقیدهٔ -نا-خودآگاهی بود که عقیدهٔ دوستتان را درست می‌دانست و خود را یک گناهکار می‌پنداشتید!

برای صابر: خب گفتم که احترام نبود- اما اینی که می گی هم خیلی عجیبه و البته چون می گی نا خودآگاه غیرقابل ابطاله !

Shayad esmesh neshane hoviat be afrade, ya zaheri ke bahes mishe kesi ba on daraye hoviat she! Sakhte goftanesh

سوال رو مطرح می کنی جواب هم بده. چه کنیم؟

برای کمانگیر: نمی دونم واقعا. تو چی فکر می کنی، نوشتم که نظر توی خواننده رو بدونم یا احیانا تجربه ای اگر داشته ای.

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.