www.flickr.com

همزبان ترسی

جمعه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۶

نمی دانم آیا شما هم نگران انگلیسی (یا هر زبان دومی) حرف زدن تان در حضور هم وطنان خود هستید یا نه. چند ماه پیش به شدت این مشکل را داشتم، به حدی که حتی این ترس باعث می شد شام و ناهار را اشتباه به جای هم به کار ببرم. خب مهمترین دلیل چنین مشکلی نداشتن اعتماد به نفس کافی برای صحبت در میان جمع و ترسیدن از سخنرانی است. اما دلایل دیگری هم می تواند داشته باشد که به رفتار ما ایرانی ها(آیا این فقط رفتار ماست؟ نمی دانم) در قضاوت حرف زدن دیگران بر می گردد. حرف هایی شبیه این را همه بارها زده ایم و از اطرافیان شنیده ایم که :" فلانی چه لهجه ی افتضاحی داشت" یا "دیدی چقدر انگلیسی اش بد بود؟".
شاید چنین قضاوت هایی چیزی شبیه شرمندگی باشد، انگار تمام ضعف های هموطن ما به پای ما نوشته می شود و اگر او بد حرف بزند یا هر مشکل دیگری داشته باشد باعث خجالت مان در مقابل دوستان و آشنایان فرنگی خواهد شد. وقتی چنین پیش فرض هایی داشته باشیم و دیگران را نیز صاحب چنین پیش فرضی بدانیم، آن وقت حرف زدن به جای برقراری ارتباط به چیزی شبیه جنگ یا فتح یک قله تبدیل خواهد شد. اما اوضاع همیشه هم به این پیچیدگی نیست، ممکن است به سادگی این تصور را داشته باشیم که در حضور یک هموطن دیگران ما را با او مقایسه می کنند و برای همین نگران حرف زدن مان شویم و همین مشکل ساز می شود.
این هایی که که گفتم تنها نمونه ای از عوامل این مشکل بود که در گپ زدن با بعضی دوستان مطرح شد. اصلا همان گپ زدن هم برایم مشکل بود، برای اینکه فکر می کردم این یک مشکل شخصی است و بعد فهمیدم نه هستند کسانی که این مشکل را دارند. برای همین نوشتم شان تا از تجربه ی دیگران هم استفاده کنم.

4 نظرات:

ُسلام.
من هم وقتی برای بارای اول می خواستم وقتی با دوستام هستم انگلیسی حرف بزنم یه جور عجیب بود برام. ولی می تونم بگم که خیلی احساس ترس نبود (البته من وقتی با کسانی که زبون اصلیشون انگلیسی هست حرف می زنم یه کم بیشتر از معمول نگرانم) فکر کنم دلیل عجیب بودنش هم اینه که خوب وقتی با همزبون خودت هستی، یه جورایی توی مود فارسی به سر میبری و اگه بخای یه دفعه کانال عوض کنی عجیب به نظر میاد.
البته ممکنه که این سو تفاهم پیش بیاد که من خیلی زبانم خوبه و به دلیل اعتماد به نفس ناشی از این خوب بودن زبان همچین حسی رو که گفتی ندارم (; ولی فکر نکنم زبانم خیلی خوب باشه هرچند اعتماد به نفسم بد نیس!!

منم این احساس تو رو داشته‌ام و دارم، شاید یه قسمت بزرگی‌اش همین ترس از قضاوت شدن باشه ولی فکر نمی‌کنم که خیلی مخصوص ایرانی‌ها و این باشه که اونا کلا بیشتر قضاوت می‌کنن. بیشتر احساس می‌کنم که آدم با یه عده که هست یه شخصیتی از خودش رو به اونا نشون داده و اینکه بخواد جلوی اونا یکی دیگه بشه احساس معذب بودن به آدم بده. مثلا من با دوستای غیرایرانی‌ام که هستم احساس خوبی ندارم که با کس دیگه رسمی حرف بزنم یا لباس رسمی بپوشم چون با اونا همیشه خیلی غیر رسمی هستم و اون جوری بودن جلوی اونا معذبم می‌کنه. یه جوری مثل این که آدم مثلا جلوی کسایی که همیشه با روسری بوده الان روش نمی‌شه بی روسری باشه ولی تو همه اینا هرچقدر با این نقش جدیدش راحت‌تر بشه این کار براش راحت‌تر می‌شه.

برای رویا: ممنون که تجربه ات رو گفتی، این تشبیه روسری سر نکردن جلوی کسی که قبلا با روسری دیده آدم رو تشبیه خوبیه- که خب البته موقعیت اضطراب آوریه. همون طور که گفتی با راحت نگاه کردن به موقعیت ها میشه این مشکل رو حل کرد، اما خب اولش به فکر و توجه نیاز داره تا بتونه تو آدم نهادینه بشه.

منم این حس رو داشتم. کالبد شکافیش رو حضورا عرض می کنم. تایپ فارسیم ضعیفه!

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.