www.flickr.com

خودکشی حلزون ها

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۷

دیشب بعد از باران تند بهاری، رفتیم بیرون قدم بزنیم. جایی در مسیر برگشت درست جلوی پایم یک حلزون دیدم، همان جا ایستادم که مبادا لگدش کنم. خواستم پایم را از رویش بردارم که دیدم روی زمین پر از حلزون است. همه شان از باغچه ها در آمده بودند و به طرف خیابان می رفتند. از آن به بعد موضوع صحبت مان این شد که از کجا برویم تا حلزون ها را له نکنیم. حتما آن مردی که با لباس ورزشی می دوید خیلی هایشان را زیرپایش خرد کرده است.
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.