www.flickr.com

پسران خیابان پانیس پرنا

شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۷

گل پر به یک بازی کوچیک دخترونه دعوتم کرده. سوال این است که از چه کسی در چه سریالی خوشم می آمده. راستش زیاد دوست ندارم این چیزها را رو کنم، برای اینکه خودم هم بعد این همه سال از سلیقه وحشتناکم خنده ام می گیرد.

خیلی که بچه بودم مثل همه دختربچه ها عاشق زن های جوان فیلم ها و سریال ها می شدم. مثلا آن همه مرد را در ارتش سری ول کرده بودم و از لیزا خوشم می آمد، البته همه خوششان می آمد. الان ترتیب زمانی درست یادم نیست، اما به نظرم زیاد هم تو نخ زن ها نبودم. سریالی نشان می داد همان حوالی به اسم "بو ژست" یا یک چیزی در همین مایه ها، داستان سه برادر بود که سرباز لژیونر بودند در یک پادگان صحرایی. عاشق "بو" شده بودم، الان چیز زیادی از قیافه اش یادم نیست اما شرط می بندم قیافه افتضاحی داشته است. حالا چرا اینقدر مطمئن ام؟ چون یکی از شاهکارهایم این بود که از دستیار درک خوشم می آمد و دو سه سال پش که دوباره یک قسمت از درک را دیدم فهمیدم چه گندی زده ام. دبیرستانی که بودم سریالی پخش شد به اسم "پسران خیابان پانیس پرنا" داستان فرمی بود و کشف نوترون. از یکی از دانشجوهای فرمی که به نظرم شخصیت اصلی سریال هم بود، به اسم "اتوره" خوشم می آمد.
دیگر چیزی از این افتخارات یادم نیست. دوست دارم از ساز نو، آواز نو ، تا خورشید، بارباها و این دونفر بپرسم از کی خوششان می آمده در سریال ها یا فیلم ها.

10 نظرات:

kheily khatereangiz bood, man ham az "Bou khosham miomad, vali kheily ham eftezah nabood, laghar va boland bood ba moohaye boor va cheshmhaye abi

وای چقدر جالب! بعد از سال ها بالاخره یه نفر گفت که اسم اون سریالی که من فقط ده دقیقه اش رو دیدم ولی با همون چند دقیقه عاشقش شدم چی بوده! خودم اسمش رو گذاشته بودم پسران کوچه ی دلگشا! پس واسه همین بود که به هر کس می‌گفتم، یادش نمی‌اومد چه سریالی رو می گم! خیلی دوست دارم دوباره ببینمش. اگه راهی پیدا کردی واسه گیر آوردنش خیلی خوشحل می شم به من هم بگی.

پس این شد که رفتی فیزیک خوندی؟
:-)

خیلی جالب بود...

Bah, che tasdofi!
Ettefaghan man ham az dastyaar-e derek khosham mioumad, fekr konam esmesh hekman boud!

دیدم واسه سولیبسیزم خود انگاری گذاشتی خواستم بگم استاد دکتر ادیب سلطانی وازه خودبسندگی رو پیش نهاد دادن که الان بیشتر این کلمه استفاده میشه

یک دانشجوی فلسفه

اشکال کار اینه که من هنوزم از ایوت خوشم میاد. چه خوش سلیقه ام من!!!

جالبه که شروع علاقه ی عجیب و طولانی من هم به فیزیک از همین سریال بود.اون روزها راهنمایی بودم و کم و بیش علاقمند فیزیک.و بعد از اون عاشق انوره شدم و قصه ی دانشمندی که روی مرز تردید رها کردن ویا انتخاب استعدادش راه می ره ، شد قهرمان ذهنیم.و سالها بعد هم که این علاقه ادامه پیدا کرد و فهمیدم اتوره و داستان عجیبش واقعی هستن و امروزه یه بنیادی به اسمش برای حمایت از دانشمندای جوون وجود داره ، کلی تعجب کردم.بعدها هم تونستم لینک فیلم رو پیدا کنم و دوباره ببینمش.(البته به زبان ایتالیایی.هر چقدر هم گشتم زیرنویس انگلیسی نتونستم براش پیداکنم.) و همه ی اون روایته های متناقض از سرنوشت اتوره که هنوز هم معلوم نیست چه اتفاقی براش افتاد.(البته من روایت جان آملیو توی همین فیلم رو ترجیح می دم).خلاصه کم پیگیر نبودم!چیزی که از اون روزها برام موند ، علاقه ی کم نشدنیم به فیزیک و فلسفه ی دانش بود که تا امروز هم درگیرشم و دنبالش می کنم.برام خیلی جالب بود که یه نفر دیگه هم خاطره ای از این فیلم مهجور داشته باشه.جدا خوشحال شدم :)

سلام منم اون وقتا دبیرستانی بودم ، و عاشق فیزیک البته نمره فیزیکم هم همیشه ۲۰ بود، و همیشه میخواستم دانشمند فیزیک بشم، به خاطره علاقم به فیزیک... بینهایت با دقت تمام اون سریالو دنبال میکردم و خیلی شخصباتاشو دوست داشتم، اما نمیدونم چرا ریاضی خوندم، البته هنوزم دارم میخونم اونم ایتالیا، خیلی راضیم تا اینکه دو هفته پیش یه فیزکدانه معروف رو تو المان دیدم و دوباره هوایی شدم..... هوای فیزیک

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.