www.flickr.com

بدفهمی‌های داروینیسم

دوشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۸

1- [...] و سعی کردم موضوع را عوض کنم. بحث علم شد و داروین، با خوشحالی از این موضوع استقبال کردم اما [...].


 
2- این بحث باعث شد بفهمم چه تصورات عجیب و غریبی از این موضوع وجود دارد.  یکی از مشکلات مردم با Evolution  اشتباه گرفتن آن با مفهوم پیشرفت است. بعد از داروین زیست‌شناس‌های زیادی آن را با رویکرد پیشرفت‌گرایانه تفسیر کردند، به این معنی که همه چیز در این فرآیند رو به پیشرفت و بهتر شدن دارد. برای همین است که بحث خلقت‌گرایی در مقابل Evolution  انسان اهمیت پیدا می‌کند، در واقع مسئله به سادگی رویارویی این دو دیدگاه نیست. حتی کسانی‌ که خود را دیندار نمی‌دانند و به خلقت اعتقادی ندارند نمی‌توانند قبول کنند انسان در طول میلیون‌ها سال از مثلا میمون به شکل فعلی رسیده است.


 3- مشکل دیگر این است که مردم دوست دارند Evolution  و تحولات زیستی و حتی همه تغییرات جهان دارای ساز و کاری هدفمند باشد. یعنی حتی با اینکه به خدا باور ندارند نمی‌توانند باور کنند ساز و کار این تغییرات حیرت‌انگیز در طول تاریخ کاملا بی‌هدف بوده باشد. در واقع به قول ریچارد داوکینز برای‌شان قابل قبول نیست که پشت همه چیز در طبیعت یک "ساعت‌ساز کور" باشد. بعضی آماده شدن شرایط برای به وجود انسان را هدف اصلی این همه تغییر در طول تاریخ حیات می‌دانند. یعنی حتی اگر خداباور هم نباشند برای انسان جایگاه ویژه‌ای در طبیعت قائل هستند.


 4-  قبول کردن تغییر گونه‌های زیستی زیاد هم سخت نیست و مردم این موضوع را نسبتا راحت قبول می‌کنند. در واقع در زمان داروین هم موضوع تغییر و تحول در گونه‌ها خیلی راحت پذیرفته شد، برای اینکه شواهد زیادی برای آن وجود داشت و قبل از آن هم زیست‌شناس‌های دیگری در این مورد نوشته بودند. اما مشکل اصلی مردم با داروین مکانیسمی بود که برای این تغییرها پیشنهاد داده بود. در واقع نکته اصلی نظریه داروین Evolution   نبود، ایده جدید و بسیار ساده‌ داروین نظریه "انتخاب طبیعی" بود. اما مردم نمی‌توانستند و همچنان نمی‌توانند باور کنند تمام این تحولات شگفت‌انگیز با یک یک ساز و کار کاملا طبیعی رخ داده باشند.


 5- در بند آخر هم باید بگویم  از واژه "تکامل" استفاده نمی‌کنم دقیقا برای اینکه مفهوم پیشرفت در آن وجود دارد و مردم را به اشتباه می‌اندازد. اما این بدفهمی فقط در زبان فارسی و به خاطر ترجمه نیست؛ بعد از داروین همیشه گروه‌هایی بودند که پیشرفت‌گرا بودند و تغییرات را در جهت پیشرفت تفسیر می‌کردند. بعضی‌ها Evolution  را در فارسی به "فرگشت" ترجمه کرده‌اند، اگر برایتان آسان است از ان استفاده کنید.


پی‌نوشت: بدفهمی‌های دیگر را در کامنت‌های این صفحه در بی‌بی‌سی ببینید.


9 نظرات:

البته بدفهمی ها در این باره بسیار هست. من متاسفانه هنوز وقت نکرده ام. ولی در فرصتی مناسب باید با حوصله و کم کم این افسانه ها را در مورد داروینیسم نقد کنم. نظرات دوستان در بی بی سی واقعا عجیب بود!

+ سپاس از معرفی واژه فرگشت. ;)

وه که چه می‌کشیم از باور عمومی‌ی مردم راجع به تکامل.
برای‌ام جالب است بدانم چند درصد مردم هر کشوری باور نسبتا صحیح‌ای از تکامل طبیعی دارند.

البته فرگشت فارسی تکامل است. در واقع «فر» یا «فره» و «فرا» به معنی پیش و بالا است و بنابراین فرگشت واجد معنی پیش‌رفت هم هست. در ضمن بنابر داروینیسم کسانی که باقی می‌مانند شایسته‌ترین‌اند. بنا بر نوداروینیسم جهش به منزله‌ی سعی و خطا و گزینش طبیعی راهی است برای کنترل آن و حذف خطا. به نظر من اشکال داروینیسم نه تکیه بر پیشرفت که غیر علمی بودن (دست کم بنا بر معیار پوپر) است.

برای ناباور: بله بدفهمی ها خیلی بیشتر از این حرفهاست. فکر کنم بتوانیم با هم یک سری پست در این باره بنویسیم.

برای سولوژن: شبه علم، شبه علم، شبه علم. مشکل در هر زمینه ای از فیزیک گرفته تا زیست شناسی همین است.

برای مهدی زائری: نه اتفاقا می گویند پیشوند فر فقط به معنی بالا نیست، به معنی پایین هم هست. مثلا در ریاضی معادل اکستریم را "فرین" گذاشته اند که هم مینیمم است و هم ماکسیمم.

شایسته ترین نسبت به چه چیزی منظورتان است؟ خیلی وقت ها این جهش ها به انقراض یک گونه منتهی می شود. در یادداشت های بعدی شرایط انتخاب طبیعی را می نویسم شاید مفید باشد. 

در مورد غیرعلمی یا شبه علمی بودن هم حق با شماست، بحث های زیادی وجود دارد که evolution با معیارهای پوپری علم نمی خواند. یعنی برای هر سوالی جواب دارد، ابطال پذیر نیست و مشکلات دیگر. اما جواب های این انتقادها هم وجود دارد.
به هر حال موضوع مهمی است که درباره اش خواهم نوشت.

اجازه دهید در مورد «فر» به دیدگاه پیشین خودم پافشاری کنم. [از دهخدا: فر (پیشوند) پیشوند است به معنی پیش، جلو، به‌سوی جلو، و غیره …در پارسی باستان و اوستا: فْرَ ۞ ، ارمنی : هْرَ ۞ ، هندی باستان : پْرَ ۞ . (از حاشیه ٔ برهان چ معین )] همان‌طور که می‌بینید فر از واژگان قدیمی ایرانی است و همیشه بار معنایی «بالا» داشته است، مثل فرهنگ، فروهر و فرزانه … شاید «فرو» در برابر «فرا» مد نظر بوده که به هر حال با «فر» متفاوت است و در مورد واژه‌ی «فرین» شاید فراترین (مثل فرامرز) مد نظر بوده که معادل اکسترمم (حد نهایی) است. در غیر این صورت پیشنهاد کننده‌ی واژه‌ی «فرین» (حتا اگر فرهنگستان باشد) اشتباه کرده.
در مورد واژه‌ی مورد بحث، برای تأمین نظر شما شاید واژه‌ی «دگرگشت» مناسب‌تر باشد، چرا که حتا با نظر شما در مورد داروینیسم، نمی‌توان گفت که فرین‌ها می‌مانند …

از بحث واژگان که بگذریم، انگار من خیلی فشرده نوشته بودم. به نظر من داروینیسم که می‌گوید آن‌که می‌ماند شایسته‌تر است، یک همان‌گویی بیش نیست که «آ‌ن‌که می‌ماند، آن‌ است که می‌ماند!» و در مورد نوداروینیسم هم گفتم «جهش» باعث بروز خطاهای بسیار می‌شود که با مکانیسم «انتخاب طبیعی» خطاها حذف می‌شوند (به قول شما منقرض می‌شوند) …

سلام مریم خانم اینا
دلیلی مثالی چیزی بر بد فهمی مردمان از داروینیسم ارائه نکردید .... خوب عده زیادی که اصولا به داروینیسم اعتقادی ندارند و عده ای منتظر کامل شدن شواهد و حلقهء مفقوده هستند ( محمود نیست ) خیلی ها هم که قبول دارند دلشان برای همو ارکتوس ها و نئاندرتال های بدبخت می سوزد که به دست این همو ساپیینس های وحشی به قتل رسیدند ... ماجرا های هابیل و قابیل و رموس و رمولوس در افسانه ها بی دلیل نیست
بقول معروف
هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد

تمام این حرفا برای این بود که بگم
وقتی راجع به فرگشت یا دگر گشت که بهتر نظر شما را تامین میکند نوشتید یه جوری آنرا به آنتروپی کل سیستم و آحتمالات هم ربط دهید
راستی شما در رادیو زمانه هم مقاله می نویسید ؟

به نکات جالبی اشاره کردید من هم در بحثهای متعدد با دوستان و آشنایان متوجه شده ام برایشان قبول امکان غیر هدفمند بودن عالم(Universe) از قبول امکان عدم وجود خدا بسیار سخت تر است. Evolution را هم اگر به لطف تحصیلات عالی امکان پذیر می پندارندانحصارا منظورشان یک تکامل هوشمند و هدفمند است. فکر می کنم شاید این زاییده همان "ژن خودخواه" است به هر حال از خود مهم پنداری نوع ما انسانها همین بس که تا همین چند وقت پیش از بین میلیاردها حالت ممکن فقط این نظریه را پذیرفته بودیم که می گفت زمین مرکز عالم است و باقی اجرام آسمانی همگی به دورش می چرخند. من گاهی به این ماجرای گالیله از یک دیدگاه احساسی نگاه می کنم که صد البته هیچ ارزش تاریخی ندارد آن این است که وقتی می خواستند آن بابا راآتش بزنند خشم عوام بیشتر از این که بابت تفاوت گفتارش با کتاب مقدس باشد از این بود که چرا انسان را از مرکزیت عالم و در نتیجه به نوعی از اهمیت خارج کرده...

وبلاگ شما رو بر اثر بی کاری و بی خوابی و تصادفا از بلاگ رل یکی از دوستان پیدا کردم و از این بابت خوشحالم چون تا الان هم 3 تا نوشته خوب از شما خوندم هم وقتی یک نگاه به کامنتهای این مطلب انداختم احساس کردم اینجا برعکس وضعیت عمومی وبلاگستان اثری از شلوغ بازی نیست. موفق باشید.

درود دوست عزیز. من دو تا از بدفهمی های رایجی که در این برنامه مطرح شد رو در پست جدیدم توضیح دادم. همچنین در مورد مضرات تکامل و خوبی فرگشت نوشتم! خوشحال می‌شم سر بزنید. با سپاس.

شاد باشید

برای مهدی زائری: تقریبا با حرف تان در مورد فرگشت موافق ام و برای همین است که زیاد در زبانم نمی چرخد. دگرگشت هم پیشنهاد جالبی است. اما در کل تاکیدم بر این است که این بدفهمی به خاطر ترجمه نیست، برای اینکه در زبان انگلیسی هم مردم یک چنین برداشتی را دارند و پیشرفت گرایی در اواخر قرن نوزده رایج بوده است.
در مورد اینهمانی بودن ادعای انتخاب طبیعی هم حق باشماست. بحث جالبی در فلسفه زیست شناسی است که همچنان مردم سرش دعوا دارند.

برای زیستن : منظورتان را از ربط دادن به آنتروپی کل سیستم نفهمیدم. اما این بحث کاملا احتمالاتی است و ژنتیک تکاملی رابطه تنگاتنگی با احتمالات دارد.
در رادیو زمانه مدتی برنامه می ساختم و مقاله می نوشتم. فعلا برای مدتی در مرخصی هستم. شاید دوباره با بحث های فلسفی شروع کردم.

برای حسام : به نکته خوبی اشاره کردی. هدفمند بودن برای مردم خیلی مهم است و برای همین است که مدام روی شانسی بودن کل ماجرا مانور می دهند و با برهان هایی شبیه برهان نظم می خواهند تکامل را زیر سوال ببرند. در واقع این یک بدفهمی رایج است که قضیه را کاملا شانس می دانند بدون اینکه از مکانیسم و نحوه وقوع انتخاب طبیعی چیزی بدانند. دقیقا همان جریان مهم بودن انسان و انسان محوری برای خیلی ها اهمیت دارد. همان اشرف مخلوقات است با ادبیات مدرن.

برای ناباور : ممنون که خبر دادی، حتما می خوانم.

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.