www.flickr.com

وسوسهٔ یقین

سه‌شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۸

کفر آمیز دانستن فلسفه موضوع جدیدی نیست. بارها و بارها در طول تاریخ و در همه سرزمین‌ها بوده اند حاکمان و مردمانی که فلسفه را تکفیر کردهاند. این نگاه تکلیفاش روشن است. برای همین میخواهم آن‌ را به عنوان یک معیار بیاورم این طرف خط. همان مرز سیاه و سفید کذایی که ملت شریف را از اغتشاشگر و یا با ادبیات طرف مقابل سبز را از غیر سبز جدا می‌کند. پس اصلاح می‌کنم و به جای خط از طیف حرف میزنم و به جای "این" سوی طیف هم میگویم طرف دیگر طیف.

ادعا این است که ضدیت با اندیشه را در همه جا می توان دید. هر جا که سوال را هم ارز مخالفت یا برندازی یا انشعاب یا پیوستن به اردوی دشمن بدانند. هر جا که حق سوال پرسیدن، حق انتقاد کردن، حق شک داشتن؛ به رسمیت شناخته نمی‌شود. طبیعتا همیشه هم بهانههایی برای این رویکرد وجود دارد، از تشویش اذهان عمومی‌ و امنیت ملی‌ گرفته تا از بین بردن روحیه امید در دیگران یا نامناسب بودن زمان برای سوال یا انتقاد. اما اینها همه بهانه است، مشکل در مطلق‌انگاری است که اندیشیدن را تحمل نمی‌کند. مطلق‌انگاری در همه جا وجود دارد.

2 نظرات:

salaam,

man in atraf id emaili azat peida nemikonam? mikhastam bebinam mishe behet email zad? ye comment khososi darvaghe vase postet;)

سلام
از بس اسپم شدم، ایمیل ام رو از اینجا برداشتم، در هر حال اینه ایمیل ام:

mjaghdami در جی میل

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.