www.flickr.com

به سلامتی صاحب کتاب مستطاب

یکشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۹

برای تعطیلات نوروز قرار بود مامان و بابای نیما پیش ما بیایند. پرسیدند عیدی و سوغاتی چی دوست دارید. می دانستیم اگر مثل همیشه بگوییم چیز خاصی نمی خواهیم، آجیل و گز و خوراکی به انبار فعلی خوراکی هایمان اضافه خواهد شد. یادم افتاد که سالهاست دوست دارم کتاب مستطاب آشپزی را داشته باشم. در کتاب فروشی ها و خانه دوستان بارها کتاب را دیده بودم. مشتری ترجمه های نجف دریابندری هم بودیم. گفتیم کتاب مستطاب را بیاورند.

حالا این کتاب جایش کنار بقیه کتابها در کتابخانه نیست. دم دست روی میز گذاشته ایم و گاه گداری حتی بدون اینکه بخواهیم آشپزی کنیم می خوانیم اش. معمولا هم جاهای جالب را بلندبلند برای هم می خوانیم. به قول خود نجف با خواندن این کتاب آشپز نخواهید شد. اما از تاریخ خوردنی ها، فرهنگ، غذاها و واژه ها سر در می آورید. کتاب مستطاب امضای نجف دریابندری را دارد، با نثر روان و خاص خودش و انتخاب واژه هایش که گاهی حواس آدم را از اصل ماجرا پرت می کند.

نمی دانم اگر الان تهران بودم همت اش را داشتم که سری به بیمارستانی که نجف در آن بستری است بزنم و یکی از کتاب هایش را بدهم برایم امضا کند یا نه. شما اگر همت اش را دارید بروید و سلام بقیه را هم به او برسانید.



Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.