www.flickr.com

از رفتن‌هایمان حماسه نسازیم

یکشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۱

بعد از آنکه تقی رحمانی از رفتن اش نوشت، توجیه رفتن بحث خیلی از محافل مجازی و حقیقی شد که اعضایشان «رفته» بودند. البته اینکه من فقط این طرف بحث را دیده ام حکایت از واقعیت دردناکی دارد که همه ی دوستانم رفته اند و من هم دیگر با آنهایی که مانده اند حشر و نشری ندارم جز اینکه گاهی در ایمیل یا چت به هم بگوییم چه خبر و هوا خیلی سرد شده است. هر دو گروه در دنیاهای موازیبه زندگی ملالت بارمان ادامه می دهیم.


یکی سالها پیش برای درس خواندن آمده، آن یکی همین اخیر فرار کرده، یکی حکم قضایی دارد و نمی تواند برگردد، یکی پناهنده است، آن یکی کار خوبی دارد که قبلا نمی توانست داشته باشد، یکی بی دردسر می رود و می آید اما آنجا را دوست ندارد و آن یکی نمی داند بالاخره کجا می خواهد بماند. آن طرف داستان هم همین است، یکی کار خوبی دارد، آن یکی در خانه ی پدری است، یکی باور دارد که با ماندن تاثیرگذارتر است، آن یکی ممنوع الخروج است، یکی دنبال پذیرش است و ....


هر کدام از ما داستانی داریم و هر کدام از آنها داستانی دارند. اما یادمان باشد از رفتن هایمان حماسه خلق نکنیم و یادتان باشد از ماندن هایتان تراژدی نسازید. این جمله را از شماره ده رادیو فنگ برداشته ام، اما جای حماسه و تراژدی را اینجا برعکس کرده ام. اخیرا انگار رفتن حماسه شده است.


اما مهمتر از آن یادمان باشد «ما» و «شما» یی وجود ندارد. این داستان ها، تک قصه هایی از آدم های جدا افتاده نیستند که بنابر «انتخاب شخصی»شان آنها را خلق کرده باشند. این داستان ها محصول یک پدیده ی واحد و یک مسئله ی مشترک هستند که همه مان درگیرش هستیم. وبا اینحال این را می فهمم که از بخت بد من آنقدر خوش شانس بوده ام که جزء خیل روزافرزون رفته ها باشم...


12 نظرات:

کاملاً درست

ای خدا خیرت بده به خاطر این دو کلوم حرف حساب...

سلام دختر عمو :))

موافقم

کیهان روز دوشنبه از مطلب شما هم زکری کرده
http://www.kayhannews.ir/910128/2.htm#other211

این دختر تاجیک چه میگوید؟
http://www.youtube.com/watch?v=YKdaM-Ffu_E

همه رفتن ها حماسه نیست، ولی بعضی هاش هست. این که کسی در آن سوی دنیا رنج بکشد، متنفر باشد از همه چیش و دلش بخواهد برگردد، اما در صورت بازگشت کاری جز رفتن به زندان اوین نداشته باشد و در کنار همه این ها زندگی فعلی اش را وقف کمک به مبارزه کند رفتنش و ماندنش در کشوری دیگر حماسه است. مثل خیلی از کسانی که از نزدیک می شناسم.
و همین طور در مورد ماندن. ماندنِ همه تراژدی نیست که البته به نظرم برای دومی هم همان حماسه مناسب تر است. اما ماندن آن کسی که حکم چند سال زندان دارد، کارش را ازش گرفته اند، دم به ساعت تهدیدش می کنند که برود بازجویی پس بدهد، و در کنار همه این ها پنهانی مشغول مبارزه، اطلاع رسانی، آگاهی، تشکل سازی، شعار نویسی، شب نامه پخش کردن است آن هم در این زمان یاس، حماسه است. حماسه بزرگی هم هست به اعتقاد من. و این طور همه را با یک چوب زدن برخلاف نظرات دیگرانی که برایت نوشته اند حرف حساب نیست یک اظهار نظر عجولانه است که نمک به زخم حماسه سازان می پاشد که بیشترشان هم بی ادعایند و در سکوت مشغولند.

نسازیم...حماسه....

این که ما و شمایی وجود ندارم مهم است. فاصله با رفتن و ماندن ایجاد نمی شومد. با احساس ما به هم و نگاه و حرف ها یمان درست می شود.
الان کجایی؟

به نظرم اتفاقا داستان ها خیلی شخصی است. ما انتخاب کردیم که برویم و عده ای هم انتخاب کردند که بمانند. انتخاب های ما در ظرف زمان و مکانی که در اون زندگی می کنیم معنا پیدا می کنه و به نظرم نمی تونیم بگیم اگر این حکومت فلان فلان نبود و اگر شرایط فلان بود و بهمان بود انتخاب من چیز دیگری بود. در اون صورت دیگه اون انتخابِ "من یا شما" نخواهد بود...

اتفاق جابی افتاد.دوباره سر زدم به وبلاگت.این پست را که خواندم کلیتش به نظرم آشنا آمد،و احساس کردم چقدر حرف حساب است و چقدر رفته ها و مانده ها را نزدیک به هم نشان می دهد و آن شکاف لعنتی را در زهن آدم برمی دارد.بعد چشمم به کامنت عصبانی خودم افتاد. ای بابا این کامنت من چه ربطی به پشت تو داشت که عجولانه باشد و چه...نمی دانم تغییر کرده ام از آن روز یا چی...

سلام
شاید سوال بی ربطی باشه ولی ممنون می شم اگر جواب بدید
می خواستم بپرسم وقتی ک روی پیج صفحه اتون کلیک می شه مثل اکثر سایتهای تجاری، یک صفحه جدید باز می شه که می ره توی گرین کارت لاتاری.
می خواستم بدونم که این لاتاری معتبر هست و اینکه برای ثبت نام باید حتما پول بپردازیم؟
ممنون

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.