هویت قرضی
شنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۶
من هیچ نوع سواد مذهبی جز آنچه که در درسهای دینی و قران و معارف و تاریخ اسلام خوانده ام ندارم. که از آنها هم چیز درستی یادم نمانده است. اینها را گفتم تا اگر در چیزی که میخواهم بگویم واژههایی انتخاب میکنم که درست و مناسب نیستند، بی سوادیم توجیه اشتباه باشد.
ایده اش از کس دیگری است که دوسه سال پیش موقع یک بحث به آن رسیدیم. اینکه اعمال محدودیت بر زنان و حکم دادن درباره چگونگی رفتار انها حتی در خصوصی ترین مسائل شان آخرین( شاید تنها) دلیل وجود فقه است.(همین واژه فقه است که نمیدانم درست به کار میبرم یا نه، منظورم آن چیزی است در رسالهها هست) در واقع اگر اختیار اظهار نظر و حکم صادر کردن درباره چیزها را ازشان بگیری، احکام زنان آخرین چیزی است که از آن دست بر میدارند. شاید برای اینکه حکم دادن برای نیمی از جامعه قدرتی میآورد که غیرقابل مقایسه با هر نوع قدرت دیگری است. یک نگاهی به یکی از رسالهها بیندازید، تمامش پر است از احکام غسل و طهارت برای زنی که عادت ماهانه شده یا نزدیکی و زایمان کرده. خصوصی ترین مسائل یک زن. آن وقت ساده ایم اگر انتظار داریم در انتخاب نوع پوشش آزادمان بگذارند.
ما تنها دلیل وجودی آنها هستیم.
منتشرشده در وبلاگ قدیمی، 15 اردیبهشت 1386
0 نظرات:
Do you have any idea? Click here and post a Comment