www.flickr.com

فلسطین، یک کلیک و تمام

چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۰

این روزها مجموعه مقاله‌های «فلسطین» را که پروژه‌ای از اسكيزوفكتوری است، می‌خوانم. این کار ۶۰ صفحه‌ای سومین پروژه‌ی آنهاست که شامل مقاله‌ها و ترجمه‌های خوبی درباره وضعیت فلسطین است. گفتگوی ژیل دلوز با الیاس سنبر با عنوان «سرخ پوست های فلسطین» یکی از متن‌های خوبی بود که در این مجموعه خواندم. قرار است که این هفته تشکیلات خودگردان درخواست عضویت در سازمان ملل را ارائه دهند تا شاید بعد از چندین دهه کشمکش فلسطین به عنوان کشوری مستقل شناخته شود. این مسئله ممکن است تنها جنبه‌ی نمادین داشته باشد و کمکی به کم شدن فشار و سرکوب فلسطینی‌ها نکند، اما همان‌طور که دلوز و سنبر در گفتگوی‌شان تاکید می‌کنند، جلوی ناپدید شدن یک ملت را خواهد گرفت. به محض اینکه به عنوان کشور به رسمیت شناخته شوند دیگر اشغال‌گران نمی‌توانند مانند سرخ‌پوستان آمریکایی آنها را ناپدید کنند.

عنوان این پست یعنی «فلسطین یک کلیک و تمام» مقاله‌ی دیگری در همین مجموعه در مورد نقش رسانه و روزمره کردن فاجعه است. فاجعه آنقدر عادی می‌شود که من یک گوشه‌ی امن دنیا می‌نشینم و تنها با یک کلیک در کمپین یک میلیون امضا برای تشکیل دولت فلسطین شرکت می‌کنم. اگر کمی بیشتر دغدغه داشته باشم آن را در توییتر و فیس بوک ام به اشتراک می‌گذارم و تمام. معرفی این مجموعه مقاله برای مقابله با این حس بی‌خاصیتی بود. اول اینکه خودم بیشتر بخوانم و بدانم و بعد هم دیگران را تشویق کنم بخوانند شاید به مسئله علاقمند شدند.

می‌خواستم اسكيزوفكتوری را معرفی کنم و اینکه این سایت را دریابید، دیدم دیگر در دسترس نیست و تنها نوشته است که به دلیل اخطار قضایی نمی‌تواند به کار خود ادامه دهد. حیف! اما پروژه‌ی فلسطین را از اینجا دانلود کنید. خوب شد قبلا دانلود کرده بودم که حالا بتوانم جایی در دسترس بگذارم. آخرش هم نوشته‌اند با لينك دادن به اسكيزوفكتوری، يا ارسال الكترونيكی آثار توليدشده در آن براي دوستانتان، يا به اشتراك‌گذاری آن در فضاي اينترنت و شبكه‌های اجتماعی، يا چاپِ كاغذی آن، به تكثير و توزيعِ اين آثار، و نيز به جريان‌ افتادنِ دانشهای آزاد، فراگير، و غيرهژمونيك ياری رساني كنيد. محصولات منتشرشده در اسكيزوفكتوری فاقد كپی‌رايت هستند، و استفاده از آنها به هر نحو آزاد است.


زندگی حلزونی

جمعه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۰

عادت کرده‌ام باران که می‌بارد حواسم به حلزون‌هایی باشد که بیرون می‌آیند. صبح در راه ایستگاه قطار، بچه حلزونی را دیدم که هنوز کمرنگ بود. انگار وقتی بالغ می‌شوند رنگ‌شان هم تثبیت می‌شود یا چه می‌دانم شبیه آن چیزی می‌شوند که معمولا دیده‌ایم. فکر کردم چند تا بچه حلزون زیر دست و پا له می‌شوند تا یک حلزون به بلوغ برسد. چه حال و حوصله‌ای دارند. اصلا به چه امیدی راه می‌افتند می‌آیند بیرون و چرا حرکت می‌کنند. آخر آخرش که له می‌شوند.

زندگی حلزونی این روزها هم فایده‌ای ندارد. حلزون هم اگر بودم، منقرض می‌شدم.



وبلاگ می‌نویسم که لال از دنیا نرفته باشم

چهارشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۰

۱- می‌گویند امروز تولد ده سالگی وبلاگستان فارسی است و اگر به این مناسبت چیزی ننویسم ممکن است لال از دنیا بروم. حتما الان همه منتظر نشسته‌اند که یک کلمه هم مادر عروس بگوید. اما به همین راحتی‌ها که نمی‌شود دم به تله داد و چون ملت نوشته‌اند من هم فوری بردارم چیزی بنویسم. آنها حتما عجله داشته‌اند که خواسته‌اند از یک هفته قبل بنویسند، اما باید صبر کرد و درست در همان روز نوشت و پست را با فیس‌بوک و گوگل‌ریدر و توییتر و فلان در چشم خلق کرد.

۲- خیلی بی‌مزه شد. باید همین جا بی‌خیال شوم و بروم، اما قضیه‌ی لال از دنیا نرفتن نمی‌گذارد. اصلا شاید کل ماجرای وبلاگ نوشتن همین باشد که می‌خواهم/ایم یک حرفی زده باشم/ام. نه سال پیش (اینجا نویسنده دارد سن وبلاگ‌نویسی‌اش را به رخ می‌کشد) این برایم واضح نبود. می‌نوشتم که نوشته باشم، یا می‌نوشتم که از این ابزار استفاده کنم. مثل وقتی که با مداد خط می‌کشی تا امتحان کرده باشی. اما بعد مزه می‌دهد و شروع به نظر دادن و حرف زدن می‌کنی.

۳- کم کم ماجرا از امتحان کردن و کشف ابزار و دنیای جدید فراتر رفت. اگر آن موقع هیجان مردم از این بود که هر چه دلشان خواست می‌توانند بنویسند، حالا دیگر این کار سختی شده است. ترس و لرز‌های زیادی در نوشتن یک پست ناقابل به سراغ آدم می‌آید که اصلا از انتشارش منصرف می‌شود. انگار دیگر وبلاگ هم یک رسانه‌ی رسمی شده است که همان مشکلات و دردسرها را دارد.

۴- چرند. (این هم خودش یک پادزهر است و وخامت حال نویسنده را نشان می‌دهد.)


Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.