مرز زندگی خصوصی کجاست
پنجشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۸
لارا دکرز، دختر 13 ساله هلندی - نیوزلندی، می خواهد تنها با قایق به دور دنیا برود. اما دولت هلند با این استدلال که چنین سفری برای دختری به این سن خطرناک است، ماجرا را به دادگاه کشیده است تا حضانت او را از پدر و مادرش بگیرد. این ماجرا را چند روز پیش از مارتین، یکی از استادهای دانشکده که اتفاقا قایقران حرفه ای هم هست، سر میز ناهار شنیدم. نکته غیرمنتظره ی داستان واکنش استاد خودم و بقیه هلندی های سر میز بود که می گفتند، پدر و مادری که بچه شان را مدرسه نفرستند و اینقدر بی مسئولیت باشند که اجازه دهند او تنها به سفر دور دنیا برود، صلاحیت نگهداری اش را ندارند. مارتین بیچاره هم آن وسط دست و پا می زد که این کار هیچ خطری ندارد و خودش از دوازده سالگی قایقرانی را شروع کرده است. البته بحث اصلی نه بر سر خطرناک بودن یا نبودن این سفر، بلکه بر سر این بود که آیا اصلا دولت حق دارد در این ماجرا دخالت کند یا نه. پس از دیدن واکنش همکارهای فیلسوف ام، امشب وقتی سی ان ان گزارشی از این ماجرا پخش کرد اصلا متعجب نشدم که در نظرسنجی شان 70 درصد شرکت کننده ها با سفر این دختر مخالف بودند.
مدام یاد کنایه های مارتین سوئدی می افتم که می گفت "مثلا اینجا هلند است، کشور لیبرالیسم" و فکر می کنم فرق این واکنش مردم و دولت با سیستمی مثل شورای نگهبان خودمان چیست.
پی نوشت: یکی از دوستان در فرندفید یک حالت حدی مطرح کرده که سوال "مرز دخالت کجاست" را واضح تر نشان می دهد، فکر کردم بد نیست مثال اش را اینجا بگذارم: " فرض کنید لارا ۴ ساله بود و قرار بود بین دو برج بسیار بلند بندبازی کند، و فرض کنید این کار برای لارا بسیار خطرناک باشد، پدر و مادر لارا قصد ندارند لارا را از این کار منع کنند، دولت در این قضیه دخالت میکند، آیا اینجا دخالت دولت بجاست یا نابجا؟ "
7 نظرات:
داستان جالبی بود!
ولی خوبی "لیبرالیسم" اینه که هر زمانی نیاز به تصمیم گیری جدیدی در جامعه بود به جای شخص یا گروه خاص اکثریت مردم (با مجراهای حساب شده ای که وجود داره) در موردش تصمیم می گیرند. حالا مهم نیست که جامعه موافق یا مخالف با قایق رانی یک بچه ی 13 ساله باشه. مهم اینه که "حریم خصوصی" تعریف شده برای اکثریت جامعه قابل قبوله.
خب به نظر من این قضیه کمی با موضوع شورای نگهبان فرق داره. فکر کنم دفاع از حقوق کودکان به قیمت صلب آزادیشون یک موضوع پذیرفته شده باشه. یعنی قرار نیست یک کودک دقیقن از همون آزادیهای یک آدم بزرگ برخوردار باشه. حالا این که تعریف کودک چی هست و این که دقیقن کدام آزادیهای کودکان باید محدود بشه جای بحث داره.
شرمنده! باید مینوشتم سلب آزادی، نه؟ :)
خب. قضایای حدی رو مطرح کردن گویا باز هم مشکل آفرین شده. من هم از این سو قضیه ای حدی تعریف می کنم که این دختر فرض کنید در همین سن قصد دارد دو هفته را به کتاب خوانی، جنگل نوردی، پیاده روی، رفتن به میهمانی و ... بگذارند، در هر کدام از این موارد خطرهایی وجود دارد. آیا کسی جز پدر و مادر حق دخالت دارد؟
به این ترتیب مرز دخالت دولت باید مشخص شود و با این قضایای حدی مشکلی حل نمی شود که هیچ مشکلات گسترش می یابند.
اما نظر من در خصوص حل این مشکل این است که می توان دولت را ملزم کرد که اگر نظرش در خلاف با نظر خانواده ای در مورد رفتارشان با فرزند و برحذر داشتن وی از کاری است، و اکثریت نیز با دولت موافقند(عرف) در نتیجه دولت تمهیداتی را فراهم سازد. مثلا اگر این دختر می خواهد باقایق دو هفته سفر برود، دولت به جای خرج کردن از ازادی های او و خانواده اش، امکاناتی برای ردیابی او یا حتی دنبال کردن او در نظر گیرد و از جیب بودجه خودش خرج کند.(این به نظرم مرز حداکثری است که در مسایل غیر جنایی و بدرفتاری و ... می تواند نتیجه بخش باشد.)
مامانم یک داستانی را تعریف می کرد که شاید نسخهٔ ساده تر همین ماجرا باشد.
می گفت با مامانش (مادربزرگ من) جلوی خانه نشسته بودند و پسرعمه اش که خیلی پر جنب و جوش بود، از درخت بالا می رفت.
مامان بزرگم بعد از مدتی پسرک را صدا زد که: «نرو اون بالا، می افتی پایین. حالا تو به جهنّم، من می ترسم.»
کمی رسمیتر هم که فکر می کنم، این ماجرا من را به یاد اعتصاب غذای سه روزه گنجی و دیگران جلوی سازمان ملل میاندازد و این که یک نفر (یادم نیست چه کسی و کجا) اعتراض کرده بود که نمایش خشونت با خود هم به گسترش خشونت می انجامد و اعتصاب غذا نمودی از آن است(البته به نظر آن شخص).
@ سمیه: نگرفتم حرفت رو. یعنی اگه اکثریت جامعه موافق باشن ماجرا توجیه می شه؟
@ نامی: مشکل من خیلی بنیادیه - در حد همون موضوع شناخته شده که می گی- آره "سلب" می نویسن اش.
@ صادق: این پیشنهاد معقولیه که دولت اگه براش مهمه به جای خرج کردن از آزادی های این دختر یا خانواده اش، هزینه کنه واسه تامین امنیتش.
@ مصطفی: اونطور که من فهمیدم دو تا نکته داری می گی. یکی اینکه دولت و مردم و کلا مخالف های سفر این دختر به خاطر سود شخصی خودشون که اینجا ترس از غرق شدن یا هر خطر دیگه ایه جلوش رو می گیرن.
توجیه دیگه شون هم اینه که اگه به این یکی اجازه بدن از فردا بقیه بچه ها هم راه افتن با قایق برن دور دنیا- یعنی همون ترویج کار خطرناک به تعبیر خودشون.
توجیه نه!
به نظر من نظر اکثریت مردم یک امر "مقدس" و بدون اشکال نیست. ولی از بین گزینه هایی که وجود داره بهترین حالت ممکنه.
تو جامعه ای که بر اساس رای اکثریت (به معنی واقعی کلمه) اداره میشه لابد "آزادی بیان" هم به معنی واقعی اون وجود داره.
در چنین شرایطی من به عنوان عضوی از این جامعه اگر فکر می کنم که نظر "منطقی تری" از نظر اکثریت دارم این نظر رو نبلیغ کنم و سعی کنم که نظر اکثریت جامعه رو به این نظر "منطقی تر" نزدیک کنم.
شاید گزینه ی شخصی من این باشه که تلاش کنم یک قانونی گذاشته بشه که هر شخص 13 ساله باید یک سری آزمون های تخصصی رو بده و اگر صلاحیتش در مورد دریانوردی با قایق توسط یک گروه متخصص تایید شد، این اجازه بهش داده بشه. در این صورت سایر پدر و مادرها هم نگران از "آزادی خطرناک" برای فرزند خودشون که این صلاحیت ها رو نداره نخواهند بود.
Do you have any idea? Click here and post a Comment