ملتی با عذاب وجدان اجباری
سهشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۹
یک- وقت خوبی برلین بودیم. جام جهانی بود و مردم خوشحال بودند. ماشینها و خانهها را پرچم آلمان زده بودند و صعود میکردند و حالش را میبردند. اما این افتخار ملی، این برافراشتن پرچم و این سرود ملی خواندنها برای آلمانیها همچنان تازگی دارد. دوست آلمانیام میگفت وقتی در جام جهانی 90 به فینال رسیدند و قهرمان شدند، همچنان اهتزاز پرچم برایشان یک ترس تاریخی داشت.
این ترس و عذاب وجدان درونی خودشان از یک طرف و نگاه دیگر مردم جهان از طرف دیگر باعث شده است که وقتی از تاریخ جنگ جهانی دوم حرف میزنیم، هیچ کس به اینکه مردم آلمان هم جنگزده بودهاند فکر نکند. و تازه برلین بعد از جنگ تا یکی دو سال بعد فروریختن دیوار هم در اشغال نیروهای فرانسه، بریتانیا، آمریکا و شوروی بوده است.
دو- مثل همه اروپا وقتی حرف جنگ جهانی دوم میشود، یهودیها در کانون توجه هستند. بناهای یادبود هولوکاست، چند کنیسه و موزه یهودبرلین جاهایی است که اگر کسی اهلاش باشد نباید از دست بدهد. به خصوص موزه یهودیها که معماری جالبی مرتبط با وضعیت یهودیها در اروپا دارد. جایی در ورودی موزه اتاقی خالی، تاریک و با سقف بلند هست که حس وحشتناک گیر افتادن در کوره آدمسوزی را منتقل میکند.
در قسمت تاریخ معاصر و قبل از جنگ و گرفتاری یهودیها عکسها و اسناد وحشتناکی هست که نشان میدهد چطور قدم به قدم و از جاهای به نظر کماهمیتی مانند نفروختن شیر و لبنیات تازه به یهودیها، حقوق انسانیشان از آنها گرفته شد و در نهایت به اردوگاه و کوره آدمسوزی و تبدیل شدن به صابون رسید.
این سفر برایم سفر به تاریخ بود. باز هم از برلین و آلمان شرقی خواهم نوشت.