یاد بگیریم؛ اتحادیه یعنی اتحاد، یعنی همبستگی
دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۹۱
امروز به صورت کاملا توریستی در جلسهای که «اتحادبرای مقاومت» برگزار کرده بود شرکت کردم. این سازمان/کمپین مجموعهای از نمایندگان اتحادیههای مختلف است که برای اعتصاب نوامبر سال گذشته در بریتانیا برنامهریزی کردند و حالا در تدارک اعتراضها و اعتصابهای بعدی هستند. بهانه جلسهی امروزشان راهپیمایی اعتراضی شنبه ۲۰ اکتبر در اعتراض به سیاستهای ریاضت اقتصادی حزب محافظهکار بود. موضوع اساسی دیگر این جلسه بررسی ضرورت و امکان اعتصاب عمومی در اعتراض به این سیاستها بود. سخنرانها از اتحادیههای صنفی و کارگری مختلف بودند؛ از نظافتچیهای متروی لندن گرفته تا اتحادیه معلمان و استادان دنشگاه و کارکنان بیمارستان و … قرار بود یک نمایندهی عضو حزب کارگر هم بیاید که ظاهرا گرفتار جلسهی پارلمان شد و نیامد.
با نگاه توریستیام شدیدا از شنیدن گزارشهای هر کدام از نمایندههای این اتحادیهها و هماهنگیشان برای راهپیمایی مشترک و برنامه ریزیشان برای اعتصاب عمومی هیجان زده شدم. تنها جلساتی که قبلا از این جنس رفته بودم، سخنرانیهای فستیوال مارکسیسم لندن در دو سال گذشته بوده که در آن هم با توجه به سلیقهام صرفا پای سخنرانیهای تئوریک نشستم. چیزی که در دانشگاه هم نمونهاش پیدا میشود. اما جلسهی امروز از جنس کنش و تقسیم تجربهها و دعوت به همبستگی بود. مثلا سخنران مهمان، که از سازماندهان دانشجوهای اعتصابی کبک بود، از لزوم تداوم در حرکت اعتراضی بنابر تجربهی شش ماه اعتراض و اعتصاب خودشان گفت.
بدون اغراق همهی آدمهای آن سالن، عضو اتحادیه صنفی خودشان بودند. این را از سوالهایی که میپرسیدند حدس زدم و از اینکه هر کدام بلند میشدند و از برنامهی اعتراضی صنفیشان در روزهای آینده میگفتند و دیگران را دعوت میکردند که به آنها بپیوندند. دست آخر بغل دستیام پرسید چه کارهام، توضیح که دادم دومین سوالش این بود که عضو اتحادیهتان هستی؟ نمیدانم چرا یاد دوستی افتادم که میخواست اتحادیه اساتید دانشگاههای ایران را راه بیندازد و همکارانش، دوستان سابق و فعلی، مسخرهاش میکردند.
طولانی شد. فقط دوباره بر توریست بودنم تاکید کنم نه از آن جهت که بخواهم فاصلهام را با این ماجرا حفظ کنم، نه، خیلی هم دوست داشتم که امکانش بود و میتوانستم کاری کنم. تاکیدم برای توجیه این هیجانزدگی از سر ندید بدیدی است که در تمام این یادداشت موج میزند. وگرنه قطعا خیلیها خودشان تجربه دارند و مثل من فقط دست مردم ندیدهاند.