حتما باید فلانی میگفت که قبول کنی؟
چهارشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۹۳
این وضعیت را حتما همه ما تجربه کردهایم که در جمعی حرفی بزنیم و کسی اعتنایی به چیزی که گفتهایم نکند، اما کمی بعدتر یکی دیگر از اعضای گروه همان حرف را میزند و همه میگویند چه فکر خوبی!
برای همه ما پیش آمده که از نظر معرفتی یا شناختی نادیده گرفته شویم و به زبان خودمانی کسی حرفمان را به حساب نیاورد. اما اینکه این مسئله برای همه پیش آمده به این معنی نیست که همه به طور یکسانی مورد بیاعتنایی معرفتی قرار میگیرند. مشکل آن است که بعضی از افراد به دلایل مختلف این وضعیت ناخوشایند را بیشتر از دیگران تجربه کردهاند و میکنند. این یک تبعیض سیستماتیک است و به همین دلیل ایراد دارد.
مثال خیلی دم دستیاش موردی است که در مثالهای سکسیسم روزمره آمده:
@ghazinouri : «واسه اسم نرمافزار Brainstorm میکردیم. همکار مؤنث اسمی پیشنهاد داده بود رد شده بودیم.بعدا همکار مذکر همونُ گفت،همه گفتیم چه اسم خوبی. #سکسیسم»
مثال دیگرش آن است که اگر در جمعی کسی دنبال نتایج فوتبال باشد، احتمال اینکه از یک زن حاضر در آن جمع که اتفاقا فوتبال را هم پیگیری میکند، نتیجه آخرین بازی را بپرسد کمتر از آن است که از مردی بپرسد که علاقهای به فوتبال ندارد. یا مثلا تصور میشود که نقشهخوانی زنان بد است و برای همین مسیر را از یکی از مردان گروه میپرسند.
با این حال تبعیض جنسیتی تنها یکی از عوامل نادیده گرفتن معرفتی افراد است و سن، نژاد، طبقه اجتماعی، مذهب، ملیت، تحصیلات و حتی نوع لباس پوشیدن افراد میتوانند در چنین پیشداوریهایی موثر باشند. مثالهایی برای همهی این موارد در زندگی روزمره همه ما وجود دارد. خیلی از ما مورد بیاعتنایی قرار میگیریم یا به اظهار نظر دیگران بیاعتنایی میکنیم صرفا به این دلیل که مثلا در تصورمان هم نمیگنجد که آن آدم ساکت و خجالتی که گوشهای نشسته و سر و ضع "از نظر ما مناسبی" هم ندارد ممکن است بیشتر از همه کسانی که در آن جمع حضور دارند ریاضیات، جامعهشناسی یا تئوری فمینیسم یا هر موضوع دیگری را بداند. اگر آن آدم حتی اجازه و فرصت حرف زدن هم پیدا کند، به راحتی در میان کلاماش میپریم و همان حرف او را میزنیم و احتمالا به اعتبار اینکه "کارشناس" آن موضوع به حساب میآییم یا به هر دلیل دیگری از جمله ژست حق به جانب گرفتن اتوریته معرفتی داریم، حرف ماست که در جمع مورد استقبال قرار میگیرد.
میرندا فریکر، فیلسوف فمینیست بریتانیایی که حوزه تخصصیاش معرفتشناسی است، این نوع تبعیض را با نظریه شناخت پیوند داده و نام «بیعدالتی معرفتی» یا «بیعدالتی نسبت به اظهار نظر» بر آن گذاشته است. اگر دانستن به نوعی اعتبار تلقی شود، با نادیده گرفتن شناخت افراد اعتبار آنها را زیر سوال بردهایم و در موردشان بیانصافی کردهایم.
فریکر به این دلیل این نوع تبعیض را از انواع عمومی تبعیض مانند نژادپرستی و سکسیسم متمایز کرده است که ساز و کار آن بسیار خاصتر از تبعیضهای دیگر است. برای مثال در همان موردی که از سکسیسم روزمره نقل شد، ممکن بود همه همکاران زن یا همه همکاران مرد باشند و همچنان نادیده گرفتن معرفتی پیش میآمد به این دلیل ساده که زن نادیده گرفته شده یک همکار تازه وارد در بین زنان دیگر است و یا مثلا مرد نادیده گرفته شده سن بیشتری از بقیه مردان دارد. در این موارد تبعیضی که رخ میدهد در چارچوب سکسیسم قرار ندارد، اما همچنان یک تبعیض سیستماتیک است. به همین دلیل میرندا فریکر پیشنهاد داده است که بیعدالتی یا بیانصافی معرفتی را جداگانه مطالعه کنیم.
مقالهها و کتابهای خوبی در این زمینه نوشته شده است. شاید جذابترین آنها کتاب «بیانصافی معرفتی: قدرت و اخلاق دانستن» باشد. در یکی از مصاحبههای سری پادکستهای نیشهای فلسفی هم نایجل واربرتون درباره مفهوم بیانصافی معرفتی با میرندا فریکر بحث کرده است. فریکر معتقد است که در مورد بیعدالتی معرفتی هم مانند دیگر تبعیضها فرد مورد تبعیض واقع شده و کسی که مرتکب تبعیض میشود به راحتی ممکن است که حتی نداند این وضعیت ایراد دارد و به زبان دیگر فکر کند که رسم روزگار همین است. بنابراین او قدم اول برای مقابله با این تبعیض را برشمردن موارد بیشمار مثالهای روزمره از این تبعیض میداند.
بخشی از این بحث نوعی کاربرد عملی برای اخلاق روزمره دارد که بسیارحیاتی است، اما پیش از آن موضوع جذابی است اگر در هر کدام از موارد بیاعتباری معرفتی، به این فکر کنیم که اتوریته دانستن و اعتبار معرفتی با چه ساز و کاری به دست آمده است. نکته مهم این بحث در این است که در میان گروهی برابر از افراد، برخی به دلایلی غیرمعرفتی مانند جنسیت، نژاد، سن و ... اعتبار معرفتی کسب میکنند یا دارند.
همیشه و همیشه و در همه جا از مدرسه و دانشگاه گرفته تا محیط کار، تا یادم میآید این حس را داشتهام که مورد تبعیض معرفتی قرار گرفتهام و کسی حرفهایم را در مقایسه با دیگران جدی نمیگیرد. از وقتی نظر فریکر را خواندهام بیشتر به مثالهای بیشماری در زندگیام فکر میکنم که دانستن دیگران را نادیده گرفتهام یا با پیشفرضهای احمقانه اعتبار معرفتی آنها را زیر سوال بردهام یا در مورد دانش دیگران بیانصافی کردهام.
برای همه ما پیش آمده که از نظر معرفتی یا شناختی نادیده گرفته شویم و به زبان خودمانی کسی حرفمان را به حساب نیاورد. اما اینکه این مسئله برای همه پیش آمده به این معنی نیست که همه به طور یکسانی مورد بیاعتنایی معرفتی قرار میگیرند. مشکل آن است که بعضی از افراد به دلایل مختلف این وضعیت ناخوشایند را بیشتر از دیگران تجربه کردهاند و میکنند. این یک تبعیض سیستماتیک است و به همین دلیل ایراد دارد.
مثال خیلی دم دستیاش موردی است که در مثالهای سکسیسم روزمره آمده:
@ghazinouri : «واسه اسم نرمافزار Brainstorm میکردیم. همکار مؤنث اسمی پیشنهاد داده بود رد شده بودیم.بعدا همکار مذکر همونُ گفت،همه گفتیم چه اسم خوبی. #سکسیسم»
مثال دیگرش آن است که اگر در جمعی کسی دنبال نتایج فوتبال باشد، احتمال اینکه از یک زن حاضر در آن جمع که اتفاقا فوتبال را هم پیگیری میکند، نتیجه آخرین بازی را بپرسد کمتر از آن است که از مردی بپرسد که علاقهای به فوتبال ندارد. یا مثلا تصور میشود که نقشهخوانی زنان بد است و برای همین مسیر را از یکی از مردان گروه میپرسند.
Exact Moment |
با این حال تبعیض جنسیتی تنها یکی از عوامل نادیده گرفتن معرفتی افراد است و سن، نژاد، طبقه اجتماعی، مذهب، ملیت، تحصیلات و حتی نوع لباس پوشیدن افراد میتوانند در چنین پیشداوریهایی موثر باشند. مثالهایی برای همهی این موارد در زندگی روزمره همه ما وجود دارد. خیلی از ما مورد بیاعتنایی قرار میگیریم یا به اظهار نظر دیگران بیاعتنایی میکنیم صرفا به این دلیل که مثلا در تصورمان هم نمیگنجد که آن آدم ساکت و خجالتی که گوشهای نشسته و سر و ضع "از نظر ما مناسبی" هم ندارد ممکن است بیشتر از همه کسانی که در آن جمع حضور دارند ریاضیات، جامعهشناسی یا تئوری فمینیسم یا هر موضوع دیگری را بداند. اگر آن آدم حتی اجازه و فرصت حرف زدن هم پیدا کند، به راحتی در میان کلاماش میپریم و همان حرف او را میزنیم و احتمالا به اعتبار اینکه "کارشناس" آن موضوع به حساب میآییم یا به هر دلیل دیگری از جمله ژست حق به جانب گرفتن اتوریته معرفتی داریم، حرف ماست که در جمع مورد استقبال قرار میگیرد.
میرندا فریکر، فیلسوف فمینیست بریتانیایی که حوزه تخصصیاش معرفتشناسی است، این نوع تبعیض را با نظریه شناخت پیوند داده و نام «بیعدالتی معرفتی» یا «بیعدالتی نسبت به اظهار نظر» بر آن گذاشته است. اگر دانستن به نوعی اعتبار تلقی شود، با نادیده گرفتن شناخت افراد اعتبار آنها را زیر سوال بردهایم و در موردشان بیانصافی کردهایم.
فریکر به این دلیل این نوع تبعیض را از انواع عمومی تبعیض مانند نژادپرستی و سکسیسم متمایز کرده است که ساز و کار آن بسیار خاصتر از تبعیضهای دیگر است. برای مثال در همان موردی که از سکسیسم روزمره نقل شد، ممکن بود همه همکاران زن یا همه همکاران مرد باشند و همچنان نادیده گرفتن معرفتی پیش میآمد به این دلیل ساده که زن نادیده گرفته شده یک همکار تازه وارد در بین زنان دیگر است و یا مثلا مرد نادیده گرفته شده سن بیشتری از بقیه مردان دارد. در این موارد تبعیضی که رخ میدهد در چارچوب سکسیسم قرار ندارد، اما همچنان یک تبعیض سیستماتیک است. به همین دلیل میرندا فریکر پیشنهاد داده است که بیعدالتی یا بیانصافی معرفتی را جداگانه مطالعه کنیم.
مقالهها و کتابهای خوبی در این زمینه نوشته شده است. شاید جذابترین آنها کتاب «بیانصافی معرفتی: قدرت و اخلاق دانستن» باشد. در یکی از مصاحبههای سری پادکستهای نیشهای فلسفی هم نایجل واربرتون درباره مفهوم بیانصافی معرفتی با میرندا فریکر بحث کرده است. فریکر معتقد است که در مورد بیعدالتی معرفتی هم مانند دیگر تبعیضها فرد مورد تبعیض واقع شده و کسی که مرتکب تبعیض میشود به راحتی ممکن است که حتی نداند این وضعیت ایراد دارد و به زبان دیگر فکر کند که رسم روزگار همین است. بنابراین او قدم اول برای مقابله با این تبعیض را برشمردن موارد بیشمار مثالهای روزمره از این تبعیض میداند.
بخشی از این بحث نوعی کاربرد عملی برای اخلاق روزمره دارد که بسیارحیاتی است، اما پیش از آن موضوع جذابی است اگر در هر کدام از موارد بیاعتباری معرفتی، به این فکر کنیم که اتوریته دانستن و اعتبار معرفتی با چه ساز و کاری به دست آمده است. نکته مهم این بحث در این است که در میان گروهی برابر از افراد، برخی به دلایلی غیرمعرفتی مانند جنسیت، نژاد، سن و ... اعتبار معرفتی کسب میکنند یا دارند.
همیشه و همیشه و در همه جا از مدرسه و دانشگاه گرفته تا محیط کار، تا یادم میآید این حس را داشتهام که مورد تبعیض معرفتی قرار گرفتهام و کسی حرفهایم را در مقایسه با دیگران جدی نمیگیرد. از وقتی نظر فریکر را خواندهام بیشتر به مثالهای بیشماری در زندگیام فکر میکنم که دانستن دیگران را نادیده گرفتهام یا با پیشفرضهای احمقانه اعتبار معرفتی آنها را زیر سوال بردهام یا در مورد دانش دیگران بیانصافی کردهام.