www.flickr.com

موشی که شکار گربه نشد

چهارشنبه، دی ۱۵، ۱۳۹۵

ظاهرا این وبلاگ متروک را تنها حیوانات می‌توانند از سوت و کوری در بیاورند. حالا که این طور است، ماجرای موش خانه‌مان را هم اینجا بنویسم.

یک- چند ماه پیش وقتی از مسافرت یک هفته‌ای برگشتیم، موش کوچکی در گوشه اتاق کار منتظرمان بود. با هزار زحمت و بگیر و ببند، نهایتا از دستمان فرار کرد. یکی دو هفته گوشه‌های مختلف خانه تله گذاشتیم، اما خبری ازش نشد. حتما دنبال زندگی‌اش رفته بود.



دو- نزدیک دو ماه قبل بالاخره صاحب دو بچه گربه بازیگوش و بامزه شدیم. فکر کردیم اگر موشی هم در سوراخ سنبه‌های خانه باشد، حتما با بوی گربه فرار می‌کند تا با این هیولاهای کوچک مواجه نشود. اما انگار موش‌ها هم دیگر مثل قبل فکر نمی‌کنند و آنقدر شجاع - یا شاید هم گرسنه - شده‌اند که در خانه‌ای با دو گربه می‌مانند تا از غذای آنها بخورند. سوراخ شدن چند جای کیسه غذای گربه‌ها در چندین شب پشت هم نشانه محکمی از برگشتن موش بود.


سه- این بار خوشحال بودیم که دو شکارچی ماهر در خانه داریم و موش شانسی برای جولان دادن ندارد. برای سرش جایزه گذاشتیم و به گربه‌ها وعده دادیم اگر موش را بگیرند، غذای پر سور و ساتی منتظرشان است. با این حال تنها به بچه گربه‌های ترسوی بی‌تجربه اکتفا نکردیم و دوباره بساط تله را هم راه انداختیم، اما این بار به جای پنیر در محل طعمه غذای گربه گذاشتیم. 


چهار- آخرش از گربه‌ها بخاری بلند نشد و شب‌ها به جای موش گرفتن کنار ما خوابشان برد. اما تله بالاخره بعد از یک هفته کار کرد و موش که نتوانسته بود از غذای گربه بگذرد، امروز به دام افتاد. 



پنج- واقعا موش خوش شانسی بود که شکار گربه نشد. تله را بردم پارک و موش را آزاد کردم. اول نمی‌خواست از تله بیرون برود. هوا سرد بود و می‌دانست که در این زمستان غذای کلاغ‌های پارک خواهد شد. 


Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.