کتابهایی که باید خواند
سهشنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۴
1- چند وقتی است همت کردهام و کتابهای قدیمی را که تا به حال نخواندهام، اما تعریفهای زیادی ازشان شنیدم میخوانم. یکی از این کتابهای بیچاره که سالها در کتابخانه خاک میخورد و هر که میدید میپرسید نظرم دربارهاش چیست، سمفونی مردگان عباس معروفی است. بالاخره عزمم را جزم کردم و مدتی پیش خواندمش. طفلک چقدر در کتابخانه داد زده بود که مرا بخوانید و توجهی نکردیم. از خواندنش پشیمان نشدم که هیچ، کلی هم خودم را سرزنش کردم که چرا توصیه دیگران را جدی نگرفته بودم. حالا که گذشته.
روایت پیچ در پیچ سمفونی مردگان را خیلی دوست داشتم. به جز روایت حال و گذشته به طور همزمان، راوی ها هم در داستان عوض میشوند و این جذابیت کار را زیاد میکند. مخصوصا وقتی آخر کار میفهمی که معروفی داستان را بین سالهای 64 تا 67 نوشته است. چند جا هست که راوی به صدای کلاغها اشاره میکند و مثلا میگوید: زمستان سختی است و کلاغها بر سر درختان داد میزند برف، برف! – جالب است که برف به ترکی میشود قار ( که شاید با املای غار آن را بنویسند) - نویسنده بدون هیچ توضیحی آدم را متوجه نکته ظریفی میکند.
منتشر شده در وبلاگ قدیمی، 13 دی 84
0 نظرات:
Do you have any idea? Click here and post a Comment