یک تیر دیگه
یکشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۴
تیراندازی گاهی بد جوری فکرم را مشغول میکند، به حدی که بعضی شبها خواب تیر زدن میبینم. هر بار هم یک سناریوی جدید برایش طراحی میکنم. مثلا دیشب خواب دیدم رفته ام مدرسه، اما آن شکلی نبود. مدرسه همیشه در خوابهایم شبیه خودش نیست. انگار زنگ ورزش بود یا نمی دانم چه شد که گفتند چون احمدی نژاد گفته تیراندازی ورزش خوبی است و ورزش پیغمبربوده، کلی کمان خریده اند! آن وقت من هم همراه آنها شروع کردم به تیر زدن. واقعا حال آدم از این بهانه احمقانه گرفته میشود، خب میخواهی خواب تیراندازی ببینی چرا به بقیه گیر میدهی.
احتمالا دلیلش تمرکز خیلی زیادی است که این ورزش احتیاج دارد، و ضمنا یک جور خود رو کم کنی! منظورم این است که آدم مدام میخواهد جمع تیرش بهتر شود، و یک جور وسوسه ای هست که میگویی یک بار دیگر هم بزنم حتما این بار بهتر خواهد شد. برای همین است که وقتی کلاس تمام میشود هنوز هم دلم میخواهد تیر بزنم.
منتشر شده در وبلاگ قدیمی، 19 دی 84
0 نظرات:
Do you have any idea? Click here and post a Comment