علم دروغین؛ یک آزمایش و توهم هسته ای
پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۸
این روزها آنقدر ادعاهای عجیب غیرعلمی و شبه علمی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی زیاد شده است که گاهی مانده ام آیا اصلا جوابی می شود به اینها داد یا بهتر است بگذاریم در خیال خودشان سیر کنند. نمونه اش ادعاهای شاهکاری مثل دست داشتن آمریکا در زلزله هاییتی و همچنین سرمای بی سابقه اروپاست. یا مثلا یادداشت صفحه اول روزنامه اعتماد درباره اینکه ضد ماده درون زمین تحت تاثیر تشعشعات کیهانی به ماده تبدیل می شود و زلزله می آید. بعد از ترور مرحوم علیمحمدی هم موجی از ادعاها و توهم ها در مورد فیزیک هسته ای به راه افتاده است. اینها حتی از ادعاهای رجانیوز و کیهان هم بدترند که در هرجای بی ربطی به دنبال کشف سرنخی از فعالیت های هسته ای ایران می گردند.
با این مقدمه که مستاصل مانده بودم بین همه این ادعاها، یادداشتی در گودر نوشتم برای آزمایش تاثیر و برد و واکنش دیگران به چنین ادعاهایی. یادداشت "کاملا ساختگی" من با عنوان مطالعات یک متخصص این بود:
من با یه متخصص که نمی خواست اسمش برده بشه حرف زدم
طبق تحقیقات شون چون هاییتی با ایران 120 درجه فاصله داره، فهمیدن که زلزله هاییتی بر اثر آزمایش های هسته ای ایران بوده
حتی از روی مرکز وقوع زلزله میشه جای سایت هسته ای ایران رو پیدا کرد
واکنش ها خیلی جالب بود. بعضی ها خیلی سراسیمه ایمیل زدند یا در چت آمدند که بپرسند ماجرا چیست. خیلی هایشان با اینکه حدس زده بودند ماجرا شوخی است، اما می خواستند از زبان خودم بشنوند. بعضی های دیگر با شک و تردید یادداشت را به اشتراک گذاشته بودند و از کامنت ها می شد حدس زد به قصد اطلاع رسانی این کار را کرده اند. بعضی هم با کامنت نشان داده بودند که بابا فهمیدیم سر کارمان گذاشته ای. بعضی هم ظاهرا باور کرده بودند. ندیدم کسی نظر بگذارد این مزخرفات چیست که می گویی، اما از آنجا که گودر ته ندارد نمی دانم این یادداشت از چه جاهای دیگری سر در آورده یا خواهد آورد. برای همین این پست را نوشتم تا بگویم همه ماجرا آزمایشی بود برای دیدن واکنش ها به شبه علم و علم دروغین. اینکه مخاطب چقدر تحت تاثیر عنوان "متخصص" قرار می گیرد و با استفاده از این عنوان چه ادعاهایی را می شود به آنها فروخت. حالا ببینید چقدر از ادعاها و گزاره هایی که به راحتی و بدون تردید، بدون توجه به اعتبار منبع شان قبول می کنیم بی پایه، نادرست و غیرعلمی هستند. از ادعاهای درباره زلزله گرفته تا پارازیت های ماهواره ای و توهم هسته ای.
مرتبط: یاوه های روشنفکری
10 نظرات:
به نظرم کارت اشتباه بود. می تونستی از این همه خبر اشتباه و دروغین یکی رو انتخاب بکنی و نشون بدی نتیجه اعتماد چشم و گوش بسته به "متخصص" و تعطیلی عقل چیه. فکر کنم نیازی به تولید یه دروغ دیگه نبود!
توضیح: نظر اول ظاهرا تکراری بوده، خود رها پاکش کرده- گفتم به حساب من نذاره کسی :)))
رها: احتمالا تو کاری شبیه ماجرای سوکال رو نمی پسندی
http://en.wikipedia.org/wiki/Sokal_affair
اما من فکر می کنم روش بدی نیست
مرسی بابت لینک، خوندمش، جالب بود. درسته، من این روش رو برای این جایی که تو به کار بردی نمیپسندم، هر چند آزمایش سکال خوب و پرفایده برای جامیعهی علمی- خونای حرفهای بود. اما به گمانم کار تو یه مقدار فرق داشت. خبر تو بین جامعی گودری که وجه اشتراک چندانی با هم ندارن، جز استفاده نسبتا مستمر از یک نرم افزار - گودر- پخش شد. همهٔ گودریها به یه اندازه آشنا با فیزیک یا کلا با مباحث علمی و روش بیان یه خبر علمی ندارن. در ضمن این چند وقته کلی ضد خبر بین خبرا قاطی شده در حدی که باور کردن بعضی خبرهای واقعی رو هم کمی سخت کرده. با این مقدمه انداختن یه دروغ و تماشای عکسالعمل خوانندها و بدتر نتیجه گیری از این مشاهدات بدون در نظر گرفتن این مقدمات خارج از انصاف و دقته.
البته من مشکلی با غیر منصفانه بودن نتیجه گیریت ندارم، چون همین ادعای من هم جای بحث داره، مشکلم نگاه از سمت بالا به مسالهست و رواج اون بین طبقهٔ کتابخون و تحصیل کرده است- عمداً از لغات روشنفکر استفاده نکردم. میخوام بگم ما کارهای نیستیم که بتونیم یه جامعه نا همگن با تخصصهای مختلف با درجات متفاوت رو یه جا محک بزنیم و مشتشون رو وا کنیم یا بهشون بگیم چه کنن یا نکن. میتونیم دروغ بودن بعضی خبرها یا زشتی بعضی عادت هامون رو ثابت کنیم/ نشون بدیم، میتونیم از مسائل آشنا زدایی کنیم، میتونیم عواقب اعتماد بی چون و چرا به هر کس- روحانی، دانشمند، رئیس جمهور، رهبر مخالفین، پزشک خانوادگی- رو با مثالهایی که وجود داره- نه ساختگی- شرح بدیم، اما به نظرم کار تو بیشتر شبیه کار مجری برنامهٔ دوربین مخفی بود که یه بسته اسکناس ۱۰۰۰ای رو انداخته بود تو یه خیابون شلوغ و کسی رو که پول رو بر میداشت و فرار میکرد رو با دوربین تعقیب میکرد، که نشون بده که چقد این کار میتونه زشت باش. البته روش بدی نیست، شاید برای یه عده جواب بده اما بهترین روش نیست. ببخش طولانی شد.
آزمایش جالبی بود. این نشون می ده که توقع عموم مردم از علم بسیار بیشتر از اونیه که واقعا علم (و فناوری) می تونه بهشون بده. مثلا توی موضوع هوش مصنوعی (که من خیلی سطحی یک چرخی توش زدم) کرکره اغلب محققان پایینه و واقعا نمی تونن یک صدم اون سرعتی رو که مثلا 30 سال پیش باهاش شروع کردن داشته باشند. به سختی می تونن یک کاری ارائه کنند که واقعا یک جهش رو به جلو باشه. اما وقتی این موضوع رو به مردم بگی (مثلا این که ما هنوز نتونستیم چیزی بسازیم که بتونه بفهمه سوال "حالت چطوره؟" یعنی چی و جوابش رو بده)چپ چپ نگاهت می کنن. اونها به علم (و فناوری) ایمان دارند و ایمان چیزی نیست که با منطق بتونی باهاش مبارزه کنی. حالا تو هی بشین بگو این غیر ممکنه و اون غیر منطقیه. مطمئن باش که حتی اونهایی که باهات موافق هستند یک جایی ته ذهنشون می گن :اما حالا شاید شد.
به امید روزی که عقل و منطق جایگزین احساسات و تعصب شود.
http://babaksthoughts.blogspot.com/2010/01/blog-post_22.html
رها: اگه این کار همون روشنفکرها و متخصص ها رو نشونه گرفته باشه و نه مردم عادی رو چی؟
راستی چرا می آید نظرهاتون رو پاک می کنین؟ :)
Do you have any idea? Click here and post a Comment