تقصیر من نیست که مریض میشوم
سهشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۲
۱- پزشک پیر بریتانیایی از خاطرات هفتاد سال پیش خود میگوید. وقتی که بیماران برای درمان و دارو پول میدادند و هر کس پول نداشت از خیر درمان خود و خانوادهاش میگذشت. آن زمان پزشکها خانه به خانه میرفتند و هرکسی را که احتیاج داشت معاینه میکردند و حق ویزیت را هم همانجا میگرفتند. پزشک تعریف میکند که پسربچهای را در خانهای ویزیت کرده و دارویی برایش تجویز کرده بود. هفته بعد که به آن محل سر میزند سراغی از پسربچه میگیرد و مادرش میگوید خوب شده است، اما صدای سرفه از بالای پلهها میآید. معلوم میشود که صدای برادر کوچکتر است که همان مریضی را دارد، اما دارویی نمانده که به او بدهند. پزشک میخواهد که او را هم معاینه کند، اما مادر میگوید پولی برای حق ویزیت بچهی دیگر ندارند. پزشک به مادر بچهها میگوید: «از امروز، ۵ ژوییه، بهداشت و درمان در این مملکت رایگان است و شما لازم نیست پولی بدهید.» آن روز در سال ۱۹۴۸ اولین روز ملی شدن خدمات درمانی در بریتانیا (NHS) بود که این پزشک به عنوان بهترین خاطره کار حرفهای خود توصیف میکند.
۲- این داستان بخشی از مستند اخیر کن لوچ با نام «روح سال ۴۵» است که با مقایسه وضعیت رفاه اقتصادی در سالهای قبل از جنگ و بازسازیهای بعد از جنگ، دستاورد دولتهای کارگر بررسی کرده است. طبیعتا همه فیلم این خاطرههای خوب نیست و در مقابل خاطره کسی را میشنویم که پیش از آن مادرش را به خاطر فقر از دست داده است. در آن سالها با روی کار آمدن دولت کارگر اتلی خدمات بهداشتی، حمل و نقل، معادن، آب و برق و پست و... عمومی میشوند و مردم در همه سطوح به این خدمات دسترسی پیدا میکنند. اما این ملیسازی دوام چندانی ندارد و بعدها دولت تاچر همه چیز را خصوصی میکند.
۳- از صدقه سر روح سالهای ۴۵، در این جزیرهای که زندگی میکنیم، بهداشت و درمان هنوز رایگان است. هر کسی باید برود خودش در مرکز درمانی محل ثبت کند و هر وقت لازم بود میرود برای درمان سرماخوردگی و گوش درد و کمردرد و اگر هم مریضی جدیتر بود ارجاعاش میدهند به متخصص. برای هر نسخه هم چیزی حدود ۸ پوند باید به داروخانه بدهد، مستقل از اینکه چه دارویی و به چه تعداد برایش تجویز شده است. بسته به سطح در آمد و بیکاری هم بعضی از پرداختن همان هم معاف میشوند. خدمات بهداشت ملی بریتانیا از معدود، یا شاید تنها، باقیمانده دولتهای کارگر بعد از جنگ است که هنوز خصوصی نشده است. آن هم به «لطف» دولت ائتلافی محافظهکار-لیبرال دموکرات در آستانه خصوصیسازی است.
۴- افتتاحیه المپیک لندن را اگر دیده باشید، یکی از بخشهایش ادای دینی به NHS بود. شاید عجیب به نظر برسد اما دانستن تاریخ این خدمات در بریتانیا نشان میدهد که چقدر یک سرویس بهداشت عمومی برای یک کشور حیاتی است، تا حدی که به عنوان یکی از افتخارات خود در بزرگترین تریبون سال از آن یاد کند. به قول یکی دیگر از پزشکان مستند کن لوچ، غیرقابل قبول است که در جامعهای افرادی به خاطر بی پولی از خدمات بهداشتی و درمانی محروم باشند.
۳- از صدقه سر روح سالهای ۴۵، در این جزیرهای که زندگی میکنیم، بهداشت و درمان هنوز رایگان است. هر کسی باید برود خودش در مرکز درمانی محل ثبت کند و هر وقت لازم بود میرود برای درمان سرماخوردگی و گوش درد و کمردرد و اگر هم مریضی جدیتر بود ارجاعاش میدهند به متخصص. برای هر نسخه هم چیزی حدود ۸ پوند باید به داروخانه بدهد، مستقل از اینکه چه دارویی و به چه تعداد برایش تجویز شده است. بسته به سطح در آمد و بیکاری هم بعضی از پرداختن همان هم معاف میشوند. خدمات بهداشت ملی بریتانیا از معدود، یا شاید تنها، باقیمانده دولتهای کارگر بعد از جنگ است که هنوز خصوصی نشده است. آن هم به «لطف» دولت ائتلافی محافظهکار-لیبرال دموکرات در آستانه خصوصیسازی است.
۴- افتتاحیه المپیک لندن را اگر دیده باشید، یکی از بخشهایش ادای دینی به NHS بود. شاید عجیب به نظر برسد اما دانستن تاریخ این خدمات در بریتانیا نشان میدهد که چقدر یک سرویس بهداشت عمومی برای یک کشور حیاتی است، تا حدی که به عنوان یکی از افتخارات خود در بزرگترین تریبون سال از آن یاد کند. به قول یکی دیگر از پزشکان مستند کن لوچ، غیرقابل قبول است که در جامعهای افرادی به خاطر بی پولی از خدمات بهداشتی و درمانی محروم باشند.
۵- تقصیر کسی نیست اگر مریض میشود و درمان بیماریاش تصادفا بیشتر از توان مالی خودش یا خانوادهاش است.
۶- کن لوچ در این مستند از آدمهای زیادی مصاحبه گرفته است. از پزشکانی که حرفشان رفت تا تونی بن (سیاستمدار قدیمی حزب کارگر که در دولتهای ویلسون و کالاهان وزیر بوده و سالها نیز نماینده پارلمان بوده) تا معدنچیهایی که در زمان تاچر سرکوب شدند. اگر دستتان رسید دیدنش را توصیه میکنم. روح ۴۵ را دو سه ماه پیش در سینما دیدیم و امشب قرار است در فصل آثار کن لوچ از تلویزیون پخش شود. بهانهای شد که این چند خط را که مدتی است در سرم چرخ میخورد بنویسم.
2 نظرات:
jaleb bood
سلام دوست عزیز
روزگارت خوش
من از پرتابه اومدم. خواستم بهت بگم اگه خواستی مینیمال هاتو جایی غیر از وبلاگت بنویسی پرتابه به شدت توصیه میشه. به خصوص این که هیچ محدودیتی تو نوشتن نداری.
پیشاپیش خوش اومدی به پرتابه
Do you have any idea? Click here and post a Comment