قطار ابدی
سهشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۹
آفتاب اگر باشد، هوا اگر دیر تاریک شود، عجله اگر نداشته باشم، مضطرب و نگران اگر نباشم، از قطارسواری لذت می برم. موزیکی چیزی با بیلبیلک ام گوش می دهم و بیرون را نگاه می کنم. به مقصد که می رسم دوست ندارم پیاده شوم، به سرم می زند همان قطار را سوار شوم و برگردم یا همین طور تصادفی داخل قطار دیگری بپرم که نمی دانم کجا می رود. قطاری اگر بود که همین طور برای خودش می رفت و از همه شهرهای دنیا می گذشت، مشتری اش می شدم.
0 نظرات:
Do you have any idea? Click here and post a Comment