www.flickr.com

بلاگر-خبرچین

جمعه، آبان ۲۱، ۱۳۸۹

چهارشنبه‌ای که گذشت 50 هزار دانشجو در اعتراض به افزایش شهریه دانشگاه‌های بریتانیا در لندن و در مقابل پارلمان تظاهرات کردند. مهمترین مشکل آنها این بود که حزب لیبرال-دموکرات که یکی از دو حزب دولت ائتلاف است بر خلاف قولی که داده بود با افزایش شهریه موافقت کرده‌ است. این تظاهرات در ساعات بعد با حمله تظاهرکننده‌ها به دفتر مرکزی حزب محافظه‌کار به خشونت و درگیری کشیده شد. جزئیات بیشتر را حتما در خبرها خوانده‌اید یا می‌خوانید. اما یکی از این جزئیات پرتاب کپسول‌های آتش‌خاموش کن از بالای ساختمان حزب بوده است که باعث آسیب دیدن افراد زیادی شده است.

دیروز یک وبلاگ‌نویس معروف بریتانیایی عکسی منتشر کرد از مردی که بالای ساختمان حزب است و کپسول به دست دارد. (مطمئن نیستم عکس را قبل از او جای دیگری منتشر نکرده باشند.) این وبلاگ نویس راست‌گرا پل استینز نام دارد و در وبلاگی با نام گویدو فاوکز می‌نویسد. او دیروز پیشنهاد کرد 1000 پوند جایزه به بلاگری داده شود که نام این مرد را در وبلاگش بنویسد یا هر کسی که او را بشناسد و به گویدو ایمیل بزند. بعد از انتشار آن پست، ظاهرا یکی از اعضای حزب محافظه کار مقداری از این جایزه را تقبل کرد. بعد از چند ساعت فاوکز اعلام کرد که کل مبلغ جایزه آماده است. امروز هم با انتشار عکس‌های بیشتری از کسانی که کپسول آتش‌نشانی در دست دارند به دنبال یافتن اسم افراد بیشتری است. جملاتی که به کار برده از این دست هستند که حتما کسانی هستند که این افراد را می شناسند و "وجدان" دارند و اسم آنها را برای ما می فرستند.

تا جایی که می‌فهمم، این یعنی طرفداران و اعضای حزب محافظه‌کار پلیس را دور زده‌اند و خودشان در حال پیدا کردن کسانی هستند که به ساختمان حزب حمله کرده‌اند. طبیعتا پلیس خودش در حال پیگیری است و حتما با این همه دوربینی که در لندن کاشته‌اند می‌توانند طرف را پیدا کنند. مسئله این است که استفاده از وبلاگ‌نویس‌ها و شهروندان به عنوان خبرچین کار ترسناکی است. درست همان کاری که دو طرف درگیری‌های تابستان 88 در ایران می‌کردند. دایره کشیدن دور صورت افراد و تقاضای اینکه مردم اسم این افراد را بگویند.

تا جایی که دیده بودم به طور متوسط مردم از این کار استقبال می‌کردند. وحشتناک است. ببینیم واکنش افکار عمومی جزیره به این کار مشابه چیست؟ حدس می‌زنم اینها هم استقبال کنند. شاید با این استدلال که طرف به هر حال قانون‌شکنی کرده و به دیگران آسیب رسانده. اما انگار کسی به فکر وحشت زندگی در بین خبرچین‌ها نیست.

7 نظرات:

حرفت در کل قابل فکره.
ولی من یه فرق بزرگ می بینم بین رفتار "سبز"های ایران با حزب محافظه کار اینجا.
اینجا پلیسی وجود داره که پیگیری می کنه. اونجا تو خودت دنبال شناسایی پلیس و سرکوب کننده ای.

آره درسته، فرق که زیاده واقعا
اما همچنان این وحشت که همه خبرچین باشن باقی می مونه- چه پلیس باشه و کارش رو درست انجام بده، چه باشه و خودش سرکوبگر باشه و چه نباشه
و همین طور فرقی نمی کنه که تو واقعا مجرم باشی یا نه- اون ترسه با این چیزا از بین نمی ره

به نظر من خيلی متفاوت با هم هستند و نوشته‌تان بيش از هر چيز تصوير کسانی که جامعه و فضای ايران را فراموش کرده‌اند و سعی می‌کنند به هر نحوی مسأله‌ای مربوط به فضا و جامعه‌ای ديگر را به زور به ايران بچسبانند برای‌ام تداعی می‌کند.
مثل اين است که از مردم کشورهای تحت اشغال آلمان در جنگ دوم جهانی بخواهی که جنايت‌کاران نازی را به گشتاپو معرفی کنند!
ممنون، ترجيح می‌دهيم چهره‌های‌شان را به ياد داشته باشيم تا به موقع محاکمه شوند.
و البته اين هم نکته‌ی مهم‌ای است. من نخوانده‌ام و نشنيده‌ام که کسی از جنايت‌کاران بعد از انتخابات توسط کسی از مردم عادی مجازات شده باشد. و تا جايی که می‌دانم (و البته باور خودم هم اين است) اين افراد بايد در آينده، در دادگاه‌های معقول و عاقل با شروط کافی يک دادگاه در قرن بيست و يک، محاکمه و در صورت مجرم شناخته شدن، مجازات شوند.
در ضمن فکر می‌کنم به‌تر است معنی خبرچين را يک مروری بکنيد.

«اما همچنان این وحشت که همه خبرچین باشن باقی می مونه ... و همین طور فرقی نمی کنه که تو واقعا مجرم باشی یا نه- اون ترسه با این چیزا از بین نمی ره»

به نظرم تعمیم نادرستی هست. مثلن فرض کنید در یک شب خلوت، یک ماشین کسی رو زیر بگیره و فرار کنه. اگر من شماره‌ی اون ماشین رو بردارم و به پلیس بدم شاید خبرچینی کرده باشم ولی نمی‌فهمم چرا این کار وحشتناک هست.

البته قبول دارم که دادن پول به خبرچین‌ها کار بدی هست.

توجه بفرمایید که در ایران مردم در حالت دفاع در مقابل مهاجمان هستند. شما چه توصیه‌ای میفرمایید؟ ظرف‌های مقایسه شما بی ارتباط هستند.

کاملا موافقم. و اینکه همیشه درگیر کردن مردم (یعنی هر نیروی غیرسازمانی‌ای) باعث می‌شه که اقدامات بعدی کنترل شده نباشن و یا حتی احیانا سوء استفاده هم بشه. مثلا کسی رو که باهاش خورده‌حسابی دارن معرفی کنن.

در واقع در اين شرايط آدم نمي تونه به شكل كامل بگه اين كار غلطه يا درسته. در اين حالت معمولن در برابر يه دوراهي بد و بدتر قرار مي گيريم. و متاسفانه اختلافشون هم اينقدر ناچيزه كه تصميم گيري دشوار مي شه.

http://boogiwoogi.wordpress.com/2009/06/26/%d9%86%d9%87%d8%a7%d8%af%d9%8a%d9%86%d9%87-%d8%b4%d8%af%d9%86-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa/

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.