دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۱
اگه یه آدمی از نگاه بقیه اونقدر گند باشه که نه بتونه برقصه ، نه عرق بخوره ، نه ... چی کار باید بکنه؟ اون هم نه به این خاطر که این کارا از نظرش بی ارزشن یا با هر ارزش قالبی و عوامانه ای منافات دارن . فقط به این خاطر که از مزهّ عرق خوشش نمی آد و از رقصیدن لذت نمی بره . خوب بقیه حتما" می گن که طرف یا تارک دنیاست یا با اونها حال نمی کنه که تحویلشون نمی گیره .
حالا راست راستی تکلیفش چیه؟
حرف من این چیزها نیست . حرف من اینه که این جور آدمها واسه این که این کارها رو نمی تونن بکنن ، مملکت رو می کوبن و... . ولی یک کدومشون حاضر نیستن برای به دست آوردن حقوقی از این دست همکاری کنن.
الان من می تونم با روسری برم دانشگاه. چون یک سال تمام با دوستام که مثل خودم فکر می کنن این فرهنگ رو جا انداختیم که رنگ روشن بپوشیم و اگه هوا گرمه به جای مقنعه روسری سرمون کنیم ( البته با حفظ حجاب) ولی یه کدوم از این آدمهایی که منو به خاطر عرق نخوردن تحقیر می کنن حاضر نیستن و نشدن واسه به دست آوردن این حق همکاری کنن.
منتشر شده در وبلاگ قدیمی، 1 مرداد 1381