من یک تقلیل گرای بدبختم
سهشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۸
یادم هست دوستی جایی سعی کرده بود نشان دهد ذات زنانه یا مردانه وجود ندارد. حق با اوست، البته در این مورد که اصلا ذاتی وجود ندارد. هر چه هست طبیعت است و واقعیت آن. طبیعت ارزش و ذات و خوبی و بدی سرش نمی شود، تنها می توان آن را فهمید و چگونگی رفتارش را توضیح داد. مثلا همین زنانگی و مردانگی، ته تهش را در بیاوری به سلول ها و پروتئین ها می رسی. فرق شان از نظر منِ فیزیکالیست و تقلیل گرا فقط در همین جاست. تقصیر خودم هم نیست، راه دیگری برای توضیح و فهم پدیده های دنیای اطرافم بلد نیستم. تنها می توانم مثل یک بچه همه چیز را بشکافم تا بفهمم درون اش چه خبر است. درست مثل بچه ای که دوست دارد بداند اسباب بازی اش چطور کار می کند آنقدر چیزها را خرد می کنم تا به اجزای سازنده اش برسم و بتوانم بگویم، آهان اینجاست، خودش است، همین است. اما می دانم با این روش نمی توان پیچیدگی و آشوب را توضیح داد. با این روش نمی توان بزرگترین راز دنیا یعنی حیات را توضیح داد. هر چقدر هم بگویند به جای تقلیل گرایی باید کل گرا بود و کل سیستم را دید فایده ندارد. این ها توضیح دهنده نیستند، کمکی به فهمیدن ماجرا نمی کنند. آخر آخرش مجبوری برای سر درآوردن و دانستن، سیستم را تکه تکه کنی و اجزایش را ببینی. چه کنم که یک فیزیکالیستِ تقلیل گرای بدبختم و راه دیگری برای فهمیدن پدیده های دنیای اطرافم بلد نیستم. درست همان کاری که علم انجام می دهد.
3 نظرات:
سلام. راه سومي هم هست. خب بياييم کارکردگرا باشيم و به فونکسيون همان اجزا نگاه کنيم. به جايي برنميخورد!
then what do you want to do with
?teleology
what a strong objection! Honestly, I dont know! But I am wondering if Functionalism is necessarily a kind of Teleological explanation?!?!
Anyway, If it is, it seems that a functionalist would be more miserable man!!!!
Do you have any idea? Click here and post a Comment