www.flickr.com

چای کیسه ای، زردچوبه، تحقیر

شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۸

مدرسه مان ساعت سه تعطیل می شد و تا به خانه برسیم ساعت چهار شده بود. برای همین معمولا ناهار می بردیم. دوستی داشتم که آشپزی مادرهای دیگران را تحقیر می کرد برای اینکه زردچوبه زیاد در غذایشان ریخته اند و به این افتخار می کرد که مادر خودش غذا را با رب گوجه خوش رنگ می کند. آزار می دیدم، اما دقیقا نمی فهیدم چه چیزی آزارم می دهد. آشپزی مادرم یا رفتار دوستم.
بعدها با دیدن نمونه های بیشتر این رفتار در دیگر دوستانم فهمیدم آنچه آزار دهنده است، تمایل آدم ها به مرزبندی و خط کشی است. آن هم نه با نکات مثبت خودشان که با نکات به نظر خودشان منفی ای که به بقیه نسبت می دهند. با این کار دنیا را به دو بخش تقسیم می کنند، آنهایی که مثلا چای سبز دوست ندارند پس چیزی از چای نمی فهمند و آنهایی که چای سبز دوست دارند پس در دسته آدم خوبها هستند. حکم دهنده هم طبیعتا در قسمت خوب هاست. هر کدام از این حکم ها مرزهای دنیا را بیشتر و بیشتر می کنند.
فقط حواسم باشد دیگر به آشپزی مادرم شک نکنم. همه این مرزبندی ها سلیقه ای هستند به شزطی که اینقدر خشن و سلبی بیان نشده باشند.

6 نظرات:

و من این وسط تحت تربیت دموکرات والدین باید با جرات نظر خودم را بگویم...به نظر دیگران احترام بگذارم و دهانم مدام صاف شود.

خیلی خیلی عالی بود. موفق باشید.

این کامنت یه دوستی تو فرندفیده، خوشم اومد می ذارمش اینجا:

دقیقن. بعضیا فک میکنن اونی که قهوه تلخ دوس داره، نزد خدا برتر از اونیه که قهوه با شیر دوس داره. :)

چند وقتی می‌شه که یاد گرفتم به همه نظرات احترام بگذارم و بفهمم اگرم خطی می‌کشمم سلیقه خودمه و حق ندارم تبلیغش کنم. دارمم سعی می‌کنم زیاد فکر نکنم آره و اینا و خیلی!
یه کمکی احساس می‌کنم آدم شدم.

سلام مریم جان.
میلان کوندرا در کتاب جاودانگی اش شرحی مفصل از این مرز بندی ها و علت تمایل آدمها به مرزبند، آورده. به نظرم خوب است بخوانیش اگر قبلا نخوندی (که بعید می دونم).

مرسی فرزانه بابت یادآوردی. اره خوندمش، مثالی هم که میلان کوندرا سرش بحث می کنه درباره حکم دادن های بلند بلند اون زدن توی سونا درباره دوش آب سرده.

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.