دور ریختنی ها
چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۸
عادتی دارم که گاهی خوب و گاهی هم دست و پاگیر می شود. چیزها را به سختی دور می ریزم. شاید به خاطر این است که در جنگ بزرگ شده ام، وقتی که داشتن خیلی چیزها رویا بود. اما نه، این عادت را همه ی ما از بابابزرگ یاد گرفته ایم که همیشه در ظرفی گوشه حیاط یا بالکن سهم گنجشک ها و کبوترها و گربه ها را هم کنار می گذارد. دور نریختن من اما همیشه از خرده نان و غذای اضافه هم فراتر رفته است و هر خرت و پرتی که تصورش را بکنید شامل می شود. این هم ارثیه مامان است، وقتی که خیاط همه فامیل بود و من از خرده پارچه هایش کلاژ و جامدادی و عروسک درست می کردم. بعدها که نقاشی و کاردستی را جدی تر گرفتم، هر دور ریختنی ای ظرفیت این را داشت که بخشی از یک تابلو یا کارت تبریک شود. مدتی هم از کاغذها و روزنامه های باطله را خمیر می کردم و کاغذ دست ساز می ساختم برای اینکه رویش نقاشی بکشم یا با آن کارت یا جعبه بسازم.
روحیه حفظ محیط زیست ام هم خیلی تحت تاثیر همین عادت است. وقتی می شود چیزهای دور ریختنی را به آثار هنری یا حتی چیزهای به درد بخور تبدیل کرد چرا باید راهی سطل زباله شوند. یکی از رویاهایم آن است که کارگاه- فروشگاهی داشته باشم و همان جا چیز بسازم و بفروشم. دورریختنی های مردم هم مواد اولیه ام باشد، خودشان بیاورند یا بروم در خانه هایشان پیدا کنم. برای همین است که دوست دارم موقع اسباب کشی به آشناها کمک کنم یا مثلا بروم انباری مامان و مامان بزرگ را برای پیدا کردن چیزهای هیجان انگیز مرتب کنم. سمساری ها و دست دوم فروشی ها هم که دنیایی هستند.
1 نظرات:
cheghadr khoobe in neveshteh..ba inke man alan dar haale door rikhtane hame chiz hastam!!! ama fekret kheyli khoobe..dar zemen kaart postal hatam kheyli khosgelan kaare forooshgaah migire hatman.
Do you have any idea? Click here and post a Comment