رادیو فنگ: جنگ درد دارد
چهارشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۰
«خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» عنوان ششمین برنامهی رادیو فنگ است. اگر این رادیوی اینترنتی را نمیشناسید و کارهایشان را گوش ندادهاید حتما این آخری را دریابید. اول این قسمت نامهای خوانده میشود درباره جنگ و دخالت نظامی. نامهای که مخاطب وسیعی دارد و حتما باید شنیده شود. وقتی گوش میدادم فکر کردم شاید خیلیها رادیو فنگ را نشناسند و حتی با معرفی لینک هم نروند گوش بدهند. نامه را پیاده کردم و اینجا گذاشتم، شاید بیشتر دیده شود.
(این هم لینک صفحه فیسبوک رادیو فنگ)
***
نامه
از کسانی که از هیچ کسی کمک نمیخواهند
به تمامی قربانیان کمکهای بشر دوستانه از ویتنام تا لیبی
دوستان نادیدهمان در بغداد، بامیان، هرات، بنغازی، سرت، هانوی، غزه و شاید بعدتر تهران،
سلام،
کمکهای مخروطی شکل بشردوستانه تکهپارههاتان را به زیر تلی از خاک برد و ما را از دیدارتان محروم ساخت. شاید اگر بودید یا هنوز فرصتی برای واکنش نشان دادن داشتید، مانند این روزهای ما در پاسخ به نامهها و نامهها به کلینتون، اوباما و دیگران، از میان سکوت و فحاشی و خنده هیچ کدام را انتخاب نمیکردید. اگر مجال آن را داشتید تا آنچه را که در پیش است تغییری دهید، بیشک فرصت از کف نمیدادید به تماشای نمایش بیپایان وقاحت. بر خلاف روایت نامهنویسان تعارف نمیکنیم ما از صدای بمبها، از صدای شکستن دیوار صوتی، از صدای خرد شدن شیشهها بر سر خواهران و برادرانمان و از صدای فرو ریختن آوار بر سفرههای کوچکمان میترسیم. تعارفی در کار نیست، شما خوب میدانید که جنگ چیزی بیشتر از تصاویر شبکههای تلویزیونی دارد. جنگ بوی گوشت سوخته میدهد. جنگ مملو از صدای ضجهها و گریههایی است که اغلب زیر متن بلند مجریها گم میشود. جنگ درد دارد.
شما خوب میدانید که وقتی یک دولتمرد آمریکایی به شما میگوید ما قصد حمله به کشور شما را نداریم چه چیزی در انتظارتان است. شما میدانید وقتی یک آمریکایی مدام در گوشتان میخواند ما دوست شما هستیم یعنی چی و وقتی میگوید ما در صف شما ایستادهایم و برای شما صلح، پیشرفت و آزادی میخواهیم، دقیقاً برای شما چه میخواهد. صورت ما به اندازه کافی از ضربات سیلی پدرها و پدرخواندهها سرخ است و نیازی نیست که با چراغ سبز فعالان سابق و فعلی انجمنهای ناموجود، دستهای آمریکایی روی پیکرهایمان پارچههای سفید بکشند. شاید اگر شما هم بودید نمیخواستید جنازههای مردمانتان گلدان عتیقهی ۱۲۰۰ دلاریای باشد که به پاس انجام وظیفه اخلاقی باراک اوباما، برنده جایزه صلح نوبل، به او تقدیم میشود.
ما از دیوار سفارت، زمانی که هنوز مجازی نشده بود بالا رفتیم و امروز پشیمان نیستیم، چرا که صدای فرو ریختن دیوارها بر سر شما را شنیدهایم و بر خلاف فعالان سابق، خاطرهی سه قطره خون ریخته بر سر در دانشکده فنی را فراموش نکردهایم و خاطره آن روز مرداد سال ۳۲ را . ما که در میانهی بازی «یا با اونا یا با ما» راه خیابان را پیدا کردیم. در این میان تعارف کار کسانی است که قدرت میخواهند و این روزها راهش را در دعوت از دخالت خارجی یافتند. اسم اش را تحریم میگذارند اما خود خوب میدانند که رسمش جنگ است. آنهایی که سالها پیش نوشتند زندگی از مبارزه مهمتر است و راه زندگیشان را در پیش گرفتند حالا از یاد میبرند که کسانی اینجا زندهاند و مبارزه را زندگی میکنند. آنها همانهایی هستند که حالا رسم سرخ کردن صورت زندگی با سیلی مبارزه را آموختهاند. نامه مینویسند و درخواست کمک میکنند. کمکهایی که نه ارسال، بلکه آوار میشوند.
با اندوه و خشم
۳۱۵۲ روز پس از اشغال بغداد
تهران