www.flickr.com

یاسمن علیه لولیتا

شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۶

مدتهاست مشغول خواندن کتاب "لولیتا خوانی در تهران" نوشته ی آذر نفیسی هستم. می گویم مدتها، برای اینکه موقع خواندنش بارها پیش آمده که از دستش عصبانی شوم و تا مدتی نخوانمش و باز از سر کنجکاوی به سراغش رفته ام. به این دلیل که حس کرده ام تصویری گزینشی و افراطی از ایران ارائه داده است. ایده ی اصلی اش هم تشبیه مردم ایران به لولیتای بی پناه کتاب ناباکوف است که در دام هامبرت گرفتار شده. حالا از رادیو زمانه کتاب جدیدی کشف کردم که یک جورهایی نقدی است به لولیتا خوانی : "یاسمن و ستارگان" نوشته ی فاطمه کشاورز. ببینیم تصویر رقیب چطور است، ظاهرا که از آن طرف بام افتاده و سفیدنمایی کرده است.


با این همه فکر کنم بد نباشد از کسانی که لولیتاخوانی در تهران را خوانده اند، بخواهم نظرشان را درباره کتاب بگویند. شاید بقیه هم مثل من در بعضی موارد عصبانی شده باشند. نکته این است که نویسندگانی که در ایران زندگی می کنند به ندرت پیش می آید کتاب و داستانی به انگلیسی بنویسند. آنهایی هم که خارج کشور هستند وقتی می نویسند تصویرشان غیر واقعی از آب در می آید، یا سیاه سیاه یا سفید سفید. یک سوال دیگر، چرا من اینقدر نگران تصویر ایران در افکار مردم دیگر جاهای دنیا هستم. این همه وسواس برای چیست.

5 نظرات:

من لولیتا خوانی در تهران رو خونده‌ام و اصلا خوشم نیومد. دلیل اولم ولی این بود که خیلی حوصله سر بر بود.همش انگار تفسیر ادبی بود.
دلیل دومش هم این بود که در عین اینکه برای خودش هیچ اتفاقی نیافتاده همش از بدی‌ها گفته.
یه چیز دیگه هم اینکه من فکر می‌کنم فقط مساله این نیست که کسایی که خارج هستند فقط کتاب نوشته‌اند، تا یه مقداریش اصلا کسی کتابش تحویل گرفته می‌شه که یه تصویر افراطی ارائه بده. کتاب خنثی اونم در مورد جایی مثل ایران رو کسی نمی‌خره احتمالا.

برای رویا: اره حق با توئه. به این نکته راجع به مشتری داشتن کتاب افراطی فکر نکرده بودم.

من هیچکدومشون رو نخوندم. ولی برای گفتن نظرم درباره سوالی که آخرش پرسیدی دارم می نویسم. فکر کنم طبیعی باشه که آدم به تصویری که از خودش در ذهن بقیه وجود داره توجه کنه. تصویر یک ایرانی هم در ذهن آدمهای غیر ایرانی تا حد زیادی با تصویر اونها از ایران مخلوطه به همین خاطر نگاه اونها به ایران در راستای مهم بودن نگاه اونها به یک ایرانی برای من مهم میشه.
البته ممکنه بعضی ها که نسبت کلفتی رگ غیرت به منطقشون از من بیشتره دلایل دیگه ای هم داشته باشن!!

من فکر می کنم توصیفی که از لولیتای کتاب نبوکوف داده ای چندان درست نباشد. حوصله ات را برای تا آخر خواندن کتاب نفسیی تحسین می کنم. من که قیدش را زدم. شاید نگرانی تصویر سازی درباره ایران در ذهن دیگران ناشی از تصویرهای منفی است که مدیا می سازد. منظورم این است که اگر مدیا تصویر واقعی تری از ایران می ساخت، شاید تو کم تر در این باره احساس مسوولیت می کردی....

برای کامت(دنباله دار!): ممنون که برای سوال دوم نظر گذاشتی. آره طبیعیه، اما اگه این نگرانی به سفیدنمایی و ندیدن مشکلات منجر بشه اتفاق خوبی نیست.

برای بهار: فکر کنم منظورت از توصیف لولیتای ناباکوف این جمله باشه که "نفیسی مردم ایران رو به لولیتای بی پناه در دام هامبرت تشبیه کرده". خب این توصیف من نیست، توصیف نفیسی هستش از لولیتا- احتمالا به بی پناه بودن و در دام هامبرت بودن انتقاد داری، در واقع چیز دیگه ای هم نمی تونه باشه انتقادت چون اینها تنها صفتهاییه که تواین یادداشت به لولیتای ناباکوف نسبت داده شده.
اما نفیسی از این هم جلوتر رفته و گفته مردم ایران مثل لولیتا پناهی جز حکومت(هامبرت) ندارند و مدام مورد تجاوز همون پناه قرار می گیرند.

Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.