غزه در وبلاگستان فارسی
سهشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۶
دیشب، در واقع نیمه شب، بی خبر از اخبار گشتی در وبلاگستان می زدم که دیدم سیبیل دادش در آمده : چه نشسته اید، فاجعه ای در غزه در حال وقوع است. لینک ها را دنبال کردم و در تنهایی اشکی ریختم و احساساتی شدم و کلی لینک در گوگل ریدر و در نتیجه در لینکدونی این کنار ردیف کردم. همه ی بحث و دعواهای بالاترین را هم در این موضوع خواندم. نظرها قابل پیش بینی و از این دست بودند که تقصیر خودشان است یا عرب هستند حق شان است یا حکومت ما به آنها کمک می کند بس شان است و یا چرا نگران سرمازدگان کشور خودمان نیستید. کلی هم شاکی بودند از لحن هیجان زده ی سبیل که به ایرانی ها توهین کرده است. نمی خواهم از مغلطه آمیز بودن این واکنش ها بنویسم، حتی نمی خواهم از مظلومیت مردم غزه در محاصره بگویم. قابل توصیف نیست تنهایی شان در میانه دعواهای بین المللی و حتی دعواهای ما بر سر آنها که به تنها کسانی که فکر نمی کنیم آن مردمان بی پناه هستند و مدام مغلطه می کنیم. خودتان فیلم ها و عکس ها و گزارش ها را ببینید.
حرف ام چیز دیگری است. در میان نظرها دیدم تک و توک به توجه کیهانیان به حودر اشاره کرده بودند و گفته بودند حالا که دانشجویان در بند هستند سبیل نباید به حودر لینک بدهد که برای آنها مشکل ایجاد می کند. چیزی از درستی این ادعاها نمی دانم، اما باز هم دیده ام استدلال هایی شبیه این که نباید با لینک دادن به کسی باعث تقویت جریانی یا کسانی شد. نمی دانم، آیا واقعا این اتفاق می افتد، آیا لینک دادن تنها توجه دادن به یک اتفاق نیست مستقل از موافقت یا مخالفت؟
پی نوشت: شاید همین سوال را بشود در مورد بالاترین هم مطرح کرد. یعنی آیا کاربران بالاترین لزوما به لینکی رای می دهند که با محتوای آن موافق هستند یا صرفا برای بالارفتن و دیده شدن لینکی که به نظرشان مهم است به آن رای می دهند. به نظر می رسد عموما گزینه اول را انتخاب می کنند.
پی نوشت تر: البته همان ها که می گویند بایکوت نکنید کار خوبی نیست، موقع لزوم از همان استدلال لینک نشانه ی موافقت است استفاده می کنند و گزاره های عجیب درباره اعتقادات لینک دهنده می سازند و به او نسبت می دهند. (به شدت تلاش می کنم کار به پی نوشت بعدی نکشد، من همان بروم خاطرات هلندم را بنویسم کار به معقولات نداشته باشم بهتر است).
6 نظرات:
man rastesh follow nemikardam akhbaro. ta in neveshteye shoma ro khoondam. bad ye kam gashtam. badam ye mail be ye dooste sehyonistam ke too tell avive zadam. porsidam majara chie. javabesho eynan naghl mikonam: "well, its a quitte of a paradox. the islamistic hamas is firing rockets to israeli cities close to gaza. so we decided to send them less fuell, so as to make their life less comfortable. however, we are still providing them 70% of all electricity and enough fuel to run hospitals and emergency equipments via the electricity factory in gaza city. but this is not good PR for hamas, so they decided to close the factory down claiming that there is not enough fuel.
the paradox is that they are firing rockets to the electricity factory in askhelon, which is giving them all the rest of their electricity...but as ussual, to the world we are the bad guys. so the workers are risking their lifes for giving a supplies to an enemy, who is in turn firing rockets at them at the same time.
they also claim that there is not enough food. but when israeli custom service randomly check at the crossing to gaza a truck which should have a 8 tons of EU donated sugar in it, it turns out that it is not sugar but potassium nitrate for explosives. when we search border we find tunnels for smuggling. but used not to smuggle fuel or food or medical needs. weapons for hamas. b ut to the world they cries how jews are killing them and that they live in a concentration camp like auschwitz."
man ghezavati nadaram hadde aghal inja.
به نکته جالبی اشاره کردی. چند روزه دارم به ابعاد فاجعه آمیز رادیکال بودن توی ایران و فرهنگ قالب ایرانی فکر می کنم. انگار ما ایرانیا اصولا آنالوگ خلق شدیم کاریشم نمیشه کرد.
خیلی وقتا از خوندن نظرایی که درباره پست بعضی وبلاگها نوشته میشه و بحثهایی که پیش میاد و نظر خواننده ها حسابی وحشت میکنم. این دنیای مجازی هم وسیله خوبیه واسه شناختن!!!
برای طاها: ممنون، نامه ی جالب و عجیبی بود. راستش من هم قضاوتی ندارم، تنها حرف ام این بود و هست که مردم آنجا بین دعوای حماس و اسرائیل نابود می شوند. شاید خیلی شبیه مردم ایران باشند که بین دعوای حکومت و باقی دنیا گیر کرده اند.
برای کامت: دقیقا، این کامنت ها مخصوصا در سایت ها و وبلاگ های پرخواننده می تونند منبع خوبی برای جامعه شناسی و افکارسنجی باشند. فاجعه بار بودنشون اونقدرها مهم نیست، همین که این نظرها بیان میشه مهمتره و همونطور که گفتی منبع خوبی برای شناختن.
يه چيزي توي نامه ي نقل شده در نظر اول برام خيلي جالبه. اون هم ضمير "we" است كه در نامه به كار رفته.
راستش من هيچ وقت يادم نيست تونسته باشم وقتي از كارهاي دولتم حرف مي زنم (چه موافقش باشم و چه مخالف) ضمير ما به كار برده باشم.
يه اعترافي بكنم كه درست يا غلط اين "we" لجم رو درآورد.
ama man ghezavati daram dar bareye oon name va dar bareye taha. kheili baram jalebe ke mardomi ro too ze tike ay keshvare khodeshoon mohasere konan yani ye zendani be jamiate 1.5 million nafar bad bazi az zendaniha ghedatan mikhan zendanbano nabood konan hala be oonam kar nadarim bad bayad hichi az marz rad nashe hame bemiran chon too oon chizaee ke rad mishe momkene aslahe bashe. oon vaght to mishini ba dooste sehyonistet gap mizanio oon barat tozih mide ke
we are still providing them 70% of all electricity and enough fuel to run hospitals and emergency equipments and WE ARE AWESOME.
badam hatman ehsase roshan fekrio goftegooye tamadonha miterekoonatet. va dige ham lazem nist khabara ro FOLLOW koni.
pesaram in hata age jange jang ghavanini dare .
kollan man asheghe in efe haye roshanfekrie hamvatanane aziz bekhosoos dar khareje keshvar hastam
man ghezavati daram be nazaram donya ro kesafat bar dashte.
Do you have any idea? Click here and post a Comment